دانلود رمان فقط به خاطر عشق نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، طنز، کلکلی
نویسنده رمان: دلسا سعیدی_ افسون_74
تعداد صفحات: 277
خلاصه رمان: غزل و راستین دو تا دختر و پسر شیطون بعد از ماجرا های زیادی که در عرض یک ماه در یک روستای پر ماجرا میگذرونند دلداده هم میشند و بعد از مدتی با هم ازدواج میکنند و خوشبختی مهمون خونشونه و عشقشون هر روز و هر لحظه نسبت به هم ببیشتر میشه تا اینکه ناگهان رفتار راستین تغییر میکنه و پیدا شدن حضور سالار فردی که قصد داشت مانع از رسیدن غزل و راستین بهم بشه در زندگیشون و تهدید هاش و بعد هم حضور دختری به اسم شیداطوفانی رو در زندگی غزل به وجود میاره که ..
قسمتی از متن رمان فقط به خاطر عشق
واقعا ؟؟ چه عجب جناب عالي اجازه صادر فرموديد. کتايون: بده میخوام سوپرايز شي ؟؟نه ولا ..فقط اگه خوب نشده باشم من میدونم با تو. کتايون خیالت راحت. کار من حرف نداره. ببینیم و تعريف کنیم. کتايون از جلوي اينه کنار رفت و من با ديدن خودم مات و مهبوت موندم. واقعا اين من بودم ؟؟لب هاي قلوه ايم با ر*ژ قرمز رنگ شده بود و چشم هاي مشکیم با ريمیل و سورمه و سايه کشیده و زيبا شده بود .
ابرو هاي مرتب شده ام صورتم رو سفید تر نشون میداد و موهاي فرم شنیون شده بود و دو سه تا لایش روي صورتم ريخته بود و اندامم تو اون لباس عروس دکلته که روي سی*نه اش سنگ دوزي شده بود زيبا نشون میداد . چون تا حالا غیر از ر*ژ لب ارايش ديگه اي نکرده بودم حالا با اون همه آرايش خیلي تغییر کرده بودم و تعريف از خود نباشه خوشگل هم شده بودم . کتايون طاقت نیورد و گفت :لبخند مرموزي زدم و هوس کردم يه کم اذيتش کنم . بنابراين قیافه ي ناراحتي به خودم گرفتم واي بابا يه حرفي، نظري، تشکري ؟؟
گفتم : اي خوب چه جوري بگم ؟؟ میدونم خیلي زحمت کشیدي ولي من .. راستش خیلي خوشم نیومد .کتايون با تعجب گفت : خوشت نیومد ؟؟ چرا اخه ؟؟ به اين خوشگلي شدي .اخه يه جوري شدم . نگاه کن مثلا سايه رو خیلي بد زدي. کتايون با ناراحتي گفت : غزل جدي خوشت نیومد ؟متاسفانه نه .. لبشو گاز گرفت و گفت : ببخشید. من فکر کردم خوشت میاد. واي حالا چیکار کنیم ؟؟ بیا دوباره سايه برات بزنم .؟ببخشیدا من .. دلم براش سوخت . معلوم بود بدجور کلافه شده. ديگه طاقت نیوردم و زدم زير خنده و گفتم: کتايون به آن با تعجب نگام کرد و بعد تازه فهمید من داشتم سرکارش میزاشتم….