دانلود رمان عیان نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
نویسنده رمان: آذر اول
تعداد صفحات: 1618
خلاصه رمان: جلوی شوهر قبلیت هم غذای شور گذاشتی که در رفت!؟ بغضم را به سختی قورت می دهم. ب..ببخشید، مگه شوره؟ هاتف در جواب قاشق را محکم روی میز میکوبد.
نیشخند ریزی میزند. نه شیرینه..من مرض دارم می گم شوره
قسمتی از متن رمان عیان
از زور خشم دود غلیظ سیگار را می بلعد و می گوید؛ حق داری پسر جون…. منم جات بودم نفس اون آدم کثیف رو میگرفتم… مادرته غریبه نیس که دلش می خواست بگوید کدام مادر؟ زنی که رهایش کرده بود دیگر مادر نبود، غریبه بود…..شام خوردی؟ نه ولی میل ندارم. صادق گوش به حرفش نمی دهد و کمی بعد شام آماده می کند. ماهیتابه را وسط سفره می گذارد. تخمش مال همسایه س با روغن زرد پختم…
بزن گشته نمونی. لقمه از گلوی هاتف پایین نمی رود و خیلی زود عقب می کشد. دوباره به همان روزها برگشته و خاطرات لعنتی در ذهنش جان می گیرد. رفتن مادرش…طبل رسوایی و آبروی بر باد رفته پدرش… زمزمه ها در گوشش پژواک میشود. پسر پروانه س طفلکی… شنیدی با یکی در رفته؟
مي گن فاسقش بوده… خدا نیاره ایشالله، آبرو نذاشت واسه محمود خان…. درد بی درمون بگیری زن حیفت به بچه ت نیومد. تو فکری غذاتم که نخوردی ای بابا. نگاهش را سمت صادق می کشد.
گفتم که گشنه م نیس… دمت گرم داداش با پشت دست دهان چربش را پاک میکند و تکخند می زند. میدونی چیه ازت خوشم اومد… بعد اینهمه سال بی خیال نشدی معلومه که غیرت داری و تا تهش وایسادی هاتف فقط نگاهش می کند. شايد بنظر آدم مزخرفی بیام ولی می دونم به مرد اینجور وقتا چی میکشه و تا عقده ش و خالی نکنه آروم نمی گیره. هاتف از این بحث خسته است. مثل نیشتری که به زخم کهنه میزند میتونم امشب اینجا بمونم؟