دانلود رمان زاده ماه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، انتقامی، معمایی
نویسنده رمان: شکیلا زنگنه
تعداد صفحات: 763
خلاصه رمان: مهزاد روشن برترین طراح سرویس جواهرات که با نقشه قبلی وارد شرکت بزرگ جاویدها میشه، طبق رازهای قدیمی که مادرش از گذشته برای اون گفته میخواد از پسر این خاندان امیرجاوید انتقام بگیره اونو عاشق خودش میکنه و کم کم دنیاشو نابود میکنه تا اینکه ورق برمیگرده…
قسمتی از متن رمان زاده ماه
وقتی داشتم میرفتم صداش به گوشم رسید و لبهام به خنده باز شد. این همونی بود که میخواست بیاد بگه چند منه. چی شد پس؟ نگاهی به خودش از توی آینه انداخت. خانوم دیگه الان میان حرص نزن. پوف کلافه ای کشیدم و نگاهمو باز به سمت در خونشون دوختم که همون لحظه در باز شد و هلیا اومد بیرون به مانتو تا روی زانو به رنگ طوسی با شال شلوار ست سفید بوشیده بود. موهای خوش رنگش که خیلی بامزه ترش کرده بودم مثل سیم تلفن جلوی پیشونیش آویزون شده بود.
با دیدنمون به سمتمون اومد و همون لحظه مهزاد بیرون اومد و در رو بست مانتو حریر مشکی رنگ پوشیده بود که زیرش تیشرت سفید و روسری مشکی بزرگی که سر شونه هاشو بوشونده بوشیده بود… سردش نبود؟! تا الان متوجه شده بودم که علاقه خاصی به مشکی داشت صورت سفیدش مثل ماه میون سیاهی شب لباساش میدرخشید دستی توی موهاش کشید و اونهارو به عقب هدایت کرد. با نشستنشون اول از همه کیوان شروع کرد. سلام خانوما شبتون بخیر
هر دو جوابشو با خوش رویی دادن هلیا سلامی بهم داد و سری براش تکون دادم. مهزاد همونطور که پشت من نشسته بود به آینه جلو نگاه کرد محجوب لبخند زد و گفت سلام مهندس شبتون بخیر. به چشم های بی فروغش نگاه کردم… راستی چشمهاش چرا هر دیقه رنگ عوض می کردن؟!
سلام همچنین. چه نگاهی داشت… صاف و زلال درست مثل رودخونهای میون به جنگل بزرگ زیادی دیگه داشتم نگاش میکردم چون با خجالت ازم رو گرفت.