دانلود رمان روی خوش زندگی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: صدای بی صدا
تعداد صفحات: 4106
خلاصه رمان: دوغ رو بده من.دست دراز کردم و پارچ را به سمتش گرفتم، توی لیوانش ریخت و یک سره سر کشید. بالاخره چیکار میکنی؟ هیچی. یعنی چی هیچی؟ یعنی همین هیچی، کی میری دانشگاه؟ یساعت دیگه. بلند شدم به اتاقش رفتم، کتابهایش پخش زمین بود، همه را روی میزش مرتب چیدم، تختش را مرتب کردم، لباسهایش را آویزان کردم، چشمم به پاکت سیگارش افتاد که مثلا قایم کرده بود. نفس عمیقی کشیدم، شاید هرکسی بود برمیداشت و نصیحتش هم میکرد اما من را چه به نصیحت.
قسمتی از متن رمان روی خوش زندگی
اما خب من به هرچه که خانم جان میدانست و میگفت باور داشتم. شاید از ته توی حرف های پدر و مادر مهدی چیزی حس کرده بود که من متوجهش نشده نبودم. بابا بعد از شکایت و درخواست یک وانت گرفته بود رفته بود خانه ی من و مهدی تا جهاز من را جمع کند و ببرد خانه ی خودش، این فکر اختر بود به نظر خانم جان و نورا تایید کرده بود، خیلی هایش جهاز من نبود، بلکه بعد از ازدواج با مهدی خریده بودیم…
چرا که جهاز درست و حسابی نصیبم نشده بود، اختر گفت دو دختر… وامی که بخاطر عقد من و مهدی از بانک گرفته بودیم را طلا خریده بود، حتی مهدی گفته بود نیازی ندارد، هردو را به ما داد. با همان ها میتوانست خیلی از چیزهایی که لازم داشتم را بخرم، اما جرات نکردم بگویم و دعوا راه بیندازم. اما تا من در ذهنم بالا و پایین کنم این جمله ها را نورا بی هیچ ترسی جوابش را داد. میخواستی پول وام رو ندی طلا بندازی گردنت، به چه درد ما میخوره؟ کدوم مادری این کارو میکنه؟
اختر بارها پیش آمده بود که نورا را بزند، همین حرفش باعث شد دوباره به او حمله کند، بلند شدم جلویش را بگیرم اما در این کشمکش النگوهای محکم روی صورتم کشیده شد و صورتم را زخمی کرد. نورا ترسید، اختر هم روی صورتش کوبید، اما از ترس اینکه مبادا دیگر مرا نخواهند و عروسی کنسل شود، شبش هم مهدی برای ام دعوت بود خانه ی ما، با دیدن صورتم چشم هایش چهارتا شد.