دانلود رمان کلبه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، هیجانی، انتقامی
نویسنده رمان: زهرا اسماعیل زاده
تعداد صفحات: ۹۷۶
خلاصه رمان: هاله دختری که دیوانه وار عاشق علیرضا بابا لنگ دراز دوران کودکی هایش بود اما درست زمانی که نتیجه این عشق در لباس سفید زیبایی بود علیرضا بیخبر و با قصاوت تمام هاله را ترک کرده و بی آبرویی بزرگی را برای او به ارمغان می آورد و هاله ای که کینه و انتقام از علیرضا مخیله اش را پر کرده اما با برگشت ناگهان علیرضا و ادعاهایش بازی جدیدی برای آنها آغاز میشود.
قسمتی از متن رمان کلبه
دهانش مزه ی خاک می داد ولی خندید. لبش ترک خورد. زمزمه کرد… علیرضا…بوی ادکلن شَنل بلوی علیرضا زیر دماغش پیچید. خواب نمی دید ؟ علیرضا خاک لباسش را تکاند : پاشو عزیزدلم پاشو…عزیزدلش بود؟ پاهایش مثل سنگ چسبیده بود به زمین… علیرضا کشیدش : پاشو دورت بگردم…هاله؟ پا شدی…پاهایش کش می آمد. علیرضادور می شد هاله …پاشو…
دستانش کش می آمد. علیرضادور می شد. باد، سیاهی چادر زن های دور قبر را توی صورتش می زد. علیرضا هی دور می شد… دست دراز کرد چادر ها را کنار بزند… علیرضا نبود!باترس از خواب پرید.. قلبش تند می زد. خیلی تند. تمام گردنش خیس عرق بود. خودش را بالا کشید و به سر تخت تکیه داد. عقربه های شب رنگ ساعت رو میزی سه و بیست دقیقه را نشان می داد. به این خواب ها عادت داشت. هربار یک جا اتفاق می افتاد هربار یک جا علیرضارهایش می کرد…
عادت کرده بود و اذیت نمی شد دیگر،فقط… فقط آن حجم عظیم دلتنگی که مثل آجر قفسه را فشار می داد. به قول خاله فانوس انگار لحد روی دلش بود…
از لیوان روی پاتختی کمی آب خورد و دراز کشید. باید دوباره می خوابید.باید دوباره می خوابید اگر این کابوس ها می گذاشت… به پهلو دراز کشید و زل زد به دیوار. دستش را روی خنکای دیوارگذاشت. دیگر بوی خاک نمی داد دست هایش… عمیق نفس کشید. هنوز شامه اش پر از عطر شنل بلوی علیرضا بود.