دانلود رمان بدنام نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: coral
تعداد صفحات: 890
خلاصه رمان: به دختری به نام شیلاست… دختری که بعد از چند هفته گم شدن، توی یک مسافرخونه پایین شهر پیدا میشه! با این اوصاف که چیزی رو به یاد نمیاره، کسی رو نمیشناسه، و تنها اسمی که مدام روی لب هاش تکرار میشه اسم مبینه. مبینی که نه خانواده ش و نه نزدیکانش از وجودش اطلاعی نداشته و ندارند…!!
قسمتی از متن رمان بدنام
… موبایلش را با حرص روی داشبورد ماشین پرت کرد
… چی شده ؟ -… هیچی -… باز زدی تو پر اون دختره بیچاره – جوابی نداد ، یعنی جوابی نداشت ؛ که نه به او ؛ که حتی به خودش بدهد ؛ که چرا خودش را در این جهنم انداخته بود … یک بار برایش بس نبود؟ … سرش را برگرداند و همانطور که آرنجش را روی شیشه پایین
… کشیده ی ماشین می گذاشت ، به خیابان پرازدحام خیره شد صدای اِبرام دوباره او را از افکارش بیرون کشید : معلومه باز امروز … چته ؟ … سکوت… سام –
سام از پشت دستی که روی دهانش گذاشته بود ، با صدای خفه ای زمزمه … وار گفت : چیز جدیدی واسه گفتن نیست ابرام نیم نگاهی به او انداخت ، ولی طولی نکشید که دوباره نگاه شیطنت آمیزش ، به سمتِ ماشینِ کناری و سرنشینان آن کشیده شد … لبخندِ دخترکشِ مخصوصِ خودش را ، روی لب هایش نشاند … عکس العملِ دخترهایِ داخلِ ماشینِ کناری ، به خوبی نشان از موفقیت دوباره او … داشت ، که ابرام آن را با یک چشمک کامل کرد.
با سبز شدن چراغ و حرکت ماشین ها ، ابرام دوباره نیم نگاهی به او انداخت … بدجور توی خودش فرو رفته بود … سری از روی تاسف تکان داد … دنده را عوض کرد و بی اراده دوباره نگاهش به سمت رفیق … چند ساله اش کشیده شد … بالاخره هم طاقت نیاورد … نمی خوای بگی چه مرگته ؟ -… سکوت آخه من نمی فهمم مشکل تو چیه ؟ … آخه مگه مرض داری که با فکر – … کردن به گذشته اعصاب خودت رو خرد می کنی ؟ … نگاه سام همچنان خیره به بیرون بود : حوصله ندارم
ابرام با لحن حرص دربیاری که اعصاب سام را بهم می ریخت ادامه داد : حرف حق تلخه داداش من ، حالا می خوای تو باشی یا یکی دیگه ،… فرق نداره سام کلافه تر از قبل دستی به جیب های پیراهنش کشید … لب هایش
… روی هم فشرده شد … نگاه جستجوگری به خیابان انداخت … همین جا نگهدار … !اینجا