دانلود رمان افق های تاریک نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: لیلا_م
تعداد صفحات: 2003
خلاصه رمان: پوپک آموزگار موفقیه که از مادرش نگهداری میکنه.. زهراسادات مادر پوپک، آلزایمر گرفته ولی مدام از خاطره ای قدیمی میگه که باعث پریشونی پوپک و خواهر و برادراش شده.. خاطره ای که مربوط به اشرف خانوم همسایه قدیمی کوچه بچگیشونه و سالهاست ارتباطی باهاش ندارن..
حالِ زهراسادات بعد از شنیدن خبر مرگ اشرف خانوم بدتر میشه طوریکه پوپک تصمیم میگیره پرده از راز این خاطره برداره، غافل از اینکه اشرف خانوم راز این جدایی رو قبل از مرگش به پسر ارشدش مسعود گفته و حالا مسعود به پوپک نزدیک شده تا…
قسمتی از متن رمان افق های تاریک
شش سالم بود ، اگر بگم همه روزها رو یادمه دروغه . اردلان هم که ده سالش بود همه بچگی رو یادش نمونده، یه تصور هایی از گذشته دارم ، بعید می دونم به مامان و ما کمکی کنه.می خوای یک روز مامان رو ببریم اونجا ؟ . باید با دکترش مشورت کنیم . ممکنه حالش بدتر بشه ، نتیجه معکوس بده . پریناز ناامید سر تکان داد و انگار فکر بکر و بدون ایرادی به ذهنش رسیده باشد چشمهایش برق زد : تاحالا آلبوم عکس قدیمی رو به مامان نشون دادی ؟
به فکرش رسیده بود اما از عکس های بی جان و قدیمی چه کاری ساخته بود ؟ آدمهای داخل عکس ها همانجا و در همان لحظه توقف نکرده بودند ، آفتاب بارها طلوع و غروب کرده بود ، آدمها عوض شده بودند ، ممکن بود فراموش کرده باشند کجا وکی ، با چه کسی عکس انداخته اند ، حالت نشستنش را عوض کرد ، زانوها داخل شکمش جمع شدند : از زنده ها چه کاری ساخته است که امید به عکس داشته باشیم ، عکس های قدیمی ! خاصیتی ندارند به نظر من…