دانلود رمان رقص های بی ناز نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی، درام
نویسنده رمان: مهین امراللهی
تعداد صفحات: 1079
خلاصه رمان: سدنا بخاطر مشکلات مالی خانواده و محدودیت ها عاشق پسری خوشگذرون میشه و اون پسر رو بت خود می دونه ولی با رها کردن اون پسر، سدنا برای ترس از حرف های بقیه کاری میکنه که شاید بخشودنی نباشه…
قسمتی از متن رمان رقص های بی ناز
چشم تو کاسه چرخوند و آروم به عقب هدایتم کرد و با گریه روی زمین نشستم. همه حرفات رو قبول دارم. آخرش چی؟ نه میخوای ازش شکایت کنی نه کسی بفرستی سراغش؟ با شکایت نکردنت موافقم، اما حتی احسان طوریش بشه باید بفهمه تو بی پناه نیستی. جلو پاهام زانو زد و با لبخند نگرانی بهم خیره شد. پشت دستم رو نوازش داد و با ترحم پرسید: زدت؟ سری جنبوندم و لب هاش نمیدونم به چه معنی کش اومدند.
آهی کشید و با سر فرو اومده زمزمه کرد: حق اینو نداشت دست روت بلند کنه. خودم قبول داشتم احسان هیچ حقی نداشت دست بلند بکنه، ولی حرف ساره رو بی جواب گذاشتم و انگشت هام رو دور زانو بهم قفل کردم و پوست لبم رو با استرس کندم. می دونستم اگه احسان سراغ ارسلان بره اون خبرم میده. برای اینکه بیشتر تحقیرم کنه از حماقتام حرف میزنه و نداشتن قدرتم رو تو صورتم می کوبه. نفهمیدم چقدر زمان گذشت و اتاق با وجود من و ساره غرق سکوت بود که تلفن ساره تو جیبش لرزید.
و از علائم حادثه های خطرناک چیدن بیرون کشیدتم. به ساره زل زدم که موبایلش رو از جیب تونیک خارج کرد و نگاه گنگی به شماره انداخت. نیم نگاهی حواله من کرد. با تردید تماس رو وصل کرد و موبایل رو به گوشش چسبوند. الو؟ نگاه طولانی به چشمام ریخت و موبایل رو به سمتم گرفت. خودش بود. می خواست باز تحقیرم کنه، اندفعه از حضور برادرم. گوشی رو از دست ساره چنگ زدم و بدون اینکه مهلتی به ارسلان بدم، با بغض آشکاری توپیدم: کاری به احسان نداشته باش.