دانلود رمان تاوان خواهم داد اما با عشق نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: مریم پور محمد
تعداد صفحات: ۴۹۲
خلاصه رمان: نگاهِ غمگینم را به سربازِ اخمو دوختم. فقط پنج دقیقه وقت دارید خانم. تندتند سرم را تکان دادم و وارد اتاق ملاقات شدم. همین که سرم را بلند کردم با اُسطورهی زندگیام مواجه شدم. چقدر پیر و شکسته شده بود! نتوانستم بغضم را حفظ کنم. با گریه به جایگاه امنش هجوم بردم و سرم را در سینهی مردانه اش فشردم. -بابا؟ -جانِ بابا
قسمتی از متن رمان تاوان خواهم داد اما با عشق
تندتند سرم را تکان دادم و وارد اتاق ملاقات شدم. همين که سرم را بلند کردم با اُسطوره ی زندگیام مواجه شدم.
چقدر پير و شکسته شده بود! نتوانستم بغضم را حفظ کنم. با گریه به آغوشِ امنش هجوم بردم و سرم را در سينه ی مردانهاش فشردم. -بابا؟ -جانِ بابا؟ وای خدا! وای که بغض صدایش دیوانهام کرد. سرم را بيشتر در سينهاش فشردم و او سرم را بوسيد. -بابا من نمیذارم. حتی اگه خودم بميرم نمیذارم اتفاقی برات بیافته.
سرم را بلند کردم و به صورت شکسته اش نگاه کردم.
عاشق موهای یکدست سفيدش بودم. به اجزای صورتش نگاه کردم. باز بغض به گلویم چنگ انداخت. هرگز نمیگذاشتم چنين اتفاقی بيفتد. حتی اگر جانِ خودم را هم بِستانند، نمیگذارم پدرم را نابود کنند. لبخند غمگينش، غمزده ام کرد. -قربونِ دختر بابا برم که انقدر به فکرمه. با گریه پوزخند زدم. باور حرف هایم برای قهرمان زندگی ام غير ممکن بود! -باور نمیکنی نه؟ ولی باور کن که اگه باور کنی بهتره. من نمیذارم اتفاقی برای بابام بیافته. اینبار اشکش چکيد و من شکستم از دیدن اشک پدرم.
ویران شدم! اسطوره ی زندگیام اشک میریخت؟ وای بر من! وای! صورتم را چند بار پشت سرِ هم و با عطش بوسيد. عميق نگاهم میکرد. جوری که انگار برای آخرین بار است که گل سر سبدِ خانهاش را میبيند! چادر به صورت معصومت خيلی مياد بابا جان! حرف را عوض میکرد؟ که چه؟ همين که خواستم حرف بزنم تقهای به در خورد. همان سرباز اخموی هميشگی بود. -بياین بيرون خانم، وقت تمومه. سرم را تکان دادم. اصلا مگر مخالفت با این سربازِ خشن، نتبجهای هم داشت! پدرم را بوسيدم و با تحکم زمزمه کردم. از اینجا ميای بيرون بابا. خيلی زود! در شأنِ پدر من نيست که تو این چهار دیواری باشه!