دانلود رمان آقای جلف من نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: محدثه فارسی
تعداد صفحات: 418
خلاصه رمان: یه خانوم خجالتی و چادری یه آقای جلف وشیطون از شانس بد این خانوم همسایه از آب درمیان اذیتای این آقا برای حرص دادن این خانوم دیدنیه و خنده دار بریم ببینیم این خانوم می تونه این آقای جلف و آدم کنه یا نه حرفی از نویسنده: سلام بر بچزگل…واقعیتش تواین داستان اسم خودم و گذاشتم..ویژگی اخلاقی شخصیت داستان ویژگی های خودمه ولی شخصیتش خودم نیستم..امیدوارم خوشتون بیاد.
قسمتی از متن رمان آقای جلف من
چپ چپ نگام کرد وگفت : مامان…بیا صبحونتو کوفت کن تا نزدم تودهنت دندونات بریزه ! باچشای گشاد زل زدم بهش … خبرم امروز روز اول دانشگاهمه و دیر بیدار شدم … تند تند صبحونم و خوردم پر*ی*د*م جلو در … کفشای اسپرتم و پوشیدم و چادرم و کشیدم روسرم … من… مامان…ای درد … بچه ترسوندیم خندیدم و گفتم : مواظب خودت باش بای
مامان وایسا از زیر قرآن ردت کنم عجله داشتم … تند تند از زیر قرآن رد شدم و باحالت دو از خونه زدم بیرون … مهرشاد و دیدم داره با دوستش میره مدرسه … باوضعیت من اخم کرد و گفت : مهرشاد یواشتر زشته دختر توخیابون اینجوری بدوئه…
زدم توسرش و گفتم : خفه … جوجه ماشینی…باز اخم کرد … زود ازش خدافظی کردم و یه تاکسی گرفتم … خواستم سوت بزنم که جلو خودم و گرفتم … زشته … دانشگاه اینه ؟ ای وای خاک توسرم این دختره چرا این ریختیه ؟ انگار از فضا اومده … باچشای گشاد زل زدم بهش … لباس 10 سالگیش تنش بود باشلوار 9 سالگیش کفشای اندازه قایق پاش بود و باپاشنه های نردبونیش … مقنعه هم ماشالا هی آب میرفت … ! قیافشم که نگو دستم و گاز گرفتم و گفتم : خدایا توبه
چادرم و درست کردم و خیلی سنگین وارد دانشگاه شدم … همه یجوری نگام می کردن … یه لحظه به خودم شک کردم … به خودم یه نگاه انداختم … ماشالا همه چی خوب بود … چادرم سرم بود دیگه … انگار داشتم چجوری جلوشون راه می رفتم … هرچی به دور و برم نگاه می کردم از یکی بپرسم ببینم کلاس حسابداری کجاست یکی مثل آدم نبود.