دانلود رمان شاهین عزیزم به گوشم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: فاطمه قربانی
تعداد صفحات: 196
خلاصه رمان: قصه از اونجایی شروع شد که همه اطرافیانم بهم خیانت کردند. زخم زدند و از پشت بهم خنجر زدند. شاید از سادگیم بود…شاید اطرافیانم لیاقت اعتماد رو نداشتند. فکرش رو نمیکردم که بهترین دوستم مسبب زندان رفتن من بشه اما…
قسمتی از متن رمان شاهین عزیزم به گوشم
لبم و به دندون گرفتم و مشغول فکر کردن شدم این پسره با خودش چی فکر کرده ملک جادرجا من و میکشه ، با شوری خون متوجه شدم لبم به خاطر حرص خوردنم زخمی شده با توقف ماشین جلوی عمارت ، پیاده شدم هنوز عصبی بودم ، با عصبانیت وارد سالن شدم و رو به منم گفتم ملک کجاست ؟ شاهین عزیزم به گوشم… با تعجب گفت : سلام خانوم … با داد گفتم ملک کجاست ؟ نگاه ناراحتش رو دیدم . انقد اعصابم داغون شده بود که بی ادب شده بودم صنم آقا رفتن جایی !
سر قبر آفات گریه کنم خودم رو پرت کردم ، روی کاناپه و رو به صنم داد زدم : به چی نگاه میکنی ؟ دست پاچه سریع رفت . نفس رو عمیق بیرون دادم . این طفلکی چه گناهی داشت به اتاقم رفتم و لباس هام رو عوض کردم و دوباره به سالن برگشتم با درد خودم رو گوشه دیوار کشیدم انقد بزن تا خسته بشی نعره ای زد و گفت : خودم میکشمت … اشغال با لگدی که به پهلوم زد بالاخره جیغ زدم من … ملک : خفه شوافقط خفه شو شاهین عزیزم به گوشم… لگد دیگه ای زد و موهام رو چنگ زد ، بی توجه به ناله من سرم رو جلو کشید و توی صورتم غرید : از کی ؟
پریده بریده گفتم از … اولا سرم رو محکم به دیوار کوبید که دردی توی سرم پیچید و دیگه هیچی نفهمیدم با سردرد چشم هام رو باز کردم ، هنوزم تو همون انباری وحشتناک بودم . تموم بدنم درد میکرد و احساس ضعف داشتم ، تاریکی انباری هم که بدترا با ناله گفتم… از اول سرم رو محکم به دیوار کوبید که در دی توی سرم پیچید و دیگه هیچی نفهمیدم با سردرد چشم هام رو باز کردم هنوزم تو همون انباری وحشتناک بودم ، تموم بدنم درد میکرد و احساس ضعف داشتم ، تاریکی انباری هم که بدتر ! با ناله گفتم ملک جوابی نشنیدم اشکام پوست صورتم رو می سوزوند ملک با مشتی که به در انباری خورد…