دانلود رمان نمی شود با چای مست شد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: غزل داداش پور
تعداد صفحات: ۳۷۹
خلاصه رمان: رمان روایت گرِ زندگیِ دختری به نامِ غزل است که در نُه سالگی فرزندخواندهی برزو سپاهی و همسرش شد.این زوج یک پسر به نامِ باربد دارند که پس از گذشتِ چند مدت به غزل دل میبازد.برزو و همسرش طلا که از احساسِ باربد با خبر میشوند تصمیم میگیرند او را از غزل دور کنند و به آمریکا بفرستند.بعد از گذرِ ده سال باربد باز میگردد.این بار مصمم است که غزل را به دست آورد.
قسمتی از متن رمان نمی شود با چای مست شد
لوئی زا ادامه م…می داد، ح…حتی بدون و…ویلیام ترینر! کتاب را بست و به جلد کتاب چشم دوخت:من پیش از تو! نفس عمیقی کشید و کتاب را روی کنسول کنار تختش گذاشت و کش و قوسی به بدن کرختش داد.
حدود یک ساعت و نیم بود که سر این کتاب نشسته بود و بالاخره به پایان رسانیدش! کنکوری بود اما بیشتر وقتش صرف خواندن کتاب های غیر درسی میشد.از روی تخت بلند شد و بعد از اتاق خارج شد. سر پله ها بود که مادرش را در حال الک زدن به دستانش دید.
لبخندی زد و آرام آرام پله ها را پایین آمد، وقتی به آخر پله ها رس ید گفت:چ…چسان ف…فسان ی کردی مامی!
طلا سرش را بالا می گیرد و به دختری که از جانش هم بیشتر دوستش داشت چشم می دوزد و با لبخند می گوید: تو که بی خبری! منظور مادرش را نمی فهمد، می پرسد ا…از چی؟ لبخند مادرش وسع بیشتر پیدا می کند و می گوید: باربد صبح پرواز داشت، تا شب می رسه! دستانش یخ می بندد، نفس در سینه اش حبس می شود.
عرق سرد ی درست روی کمرش حس میکند.باربد؟ باربد سپاهی همانی که مثل چ ی ازش می ترسید؟ طلا که می بیند دخترش عکس العمل خاص ی نشان نمی دهد متعجب می گوید :چت شده غزل؟ به زور دهان باز م ی کند و با صدایی که خودش هم به زود می شنید می گوید:ه…هیچی! همان لحظه تلفن همراهش که روی عسلی بزرگ وسط هال بود زنگ می خورد. با قدم هایی سست و آرام به سمت عسل ی می رود د گوش ی موبایلش را بر می دارد. با دیدن نام دامون رو ی صفحه ی موبایلش انگار آب روی آتش ری خته باشند، تمام نگران ی هایش فروکش می کند و به کل باربد را از یاد می برد و دکمه ی سبز رنگ را لمس می کند و گوش ی را کنار گوشش نگه می دارد، صدای دامون که پشت خط طنی ن می اندازد تمام خوشی های آدم در دلش سرازیر می شود.پرنسس؟