دانلود رمان بالاتر از سیاهی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: اجتماعی
نویسنده رمان: tromprat
تعداد صفحات: 627
خلاصه رمان: رمان درمورد مردی هنرمنده که شرکت تبلیغاتی داره طی اتفاقی در گذشته حافظشو از دست داده و دنبال انتقام از عوامل و کسایی که گذشتشو ازش گرفتن طی رخدادی اتفاقی از قبل با کسی دوست میشه که براش جای خانوادش و پر میکنه خانواده ای که بهش میگن اون متعلق به هیچکس و هیچ چیزی نیست ولی انقدر مرد سرسختی هست که این چیزا مانع رسیدن به هدفش که شهرت در هنره نشه
قسمتی از متن رمان بالاتر از سیاهی
پارسا: باید شرایطو بدونی رادمهر من براشون سربسته گفتم که تو به تصادف کردی و دستت تو گچه بهمون یه زمان 3 ماهه دادن تو باید سال آینده توی یکی از مسابقات شرکت کنی امروز کارات زیر نظر من میره اونجا تا بررسی بشه اونا ازت تو مسابقه به چیزی فرای تصور میخان فقطم به مجموعه میتونی اراءه کنی به مجموعه 20 تایی که به دونه جدا باید راس باشه من تا چند ماه دیگه میام ایران تو بهتره روش فکر کنی بعدش باهم تصمیم میگیریم خوبه یا نه بعد رنگ و تزییناتش دیگه باخودته
من فقط یه مشاورم برات اگر این مسابقه رو قبول بشی برا مسابقات سالیانه برترین کارت میره که بین 200 نفر انتخاب بشه بعدش تو یکی از معروفترینا میشی باید این دوتا مرحله رد کنی در ضمن بین 10 نفر داری رقابت میکنی پس امشب برم ایران ؟ اره برو خوب استراحت کن بعدم 3 ماه دیگه منو لوکاس وخانواده لودویک میاییم ایران فعلا باید استراحت مطلق داشته باشی سرمو تکون دادم آنی : خیلی زود گذشت من به این بچها عادت کرده بودم کاش میشد اینجا پیشمون زندگی کنید اگر کارم درست بشه احتمالن میاییم اینجا
بزرگمهر : از قول کی میحرفی رادی خودمو خودت و خانوادت نکنه فکر کردی من بدون تو جایی میرم آنی زد زیر خنده وای پسرا خیلی بامزه اید مثل ادمایی حرف میزنید که نمیتونن جدا از هم زندگی کنن نمیدونست پس من جز بزرگمهر کسیو ندارم براهمینه که نمیتونم بدون اون جایی برم و بمونم تا عصر استراحت کردم وسایلمو از قبل جمع کرده بودم کسل بودم و کلافه میخواستم همش دراز بکشم تو ماشینم نمیتونستم سرمو نگه دارم سایه : رادمهر درد داری ؟