دانلود رمان من خیابانی نیستم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، بزرگسال
نویسنده رمان: مارال.ع.ز
تعداد صفحات: 908
خلاصه رمان: چرا دهـانتـــ را به دشـنام آلوده مى كنى؟در خيابان ها پـرســه مى زنم. آرى!در اين تيـره شـبــــ ها در اين سـكــوتـــ پر از فرياد به جـستـجوى ذره اى آرامش گـام برمى دارم. نگران من نباش نيامدم تا خود را به تـباهـى بكـشـانـم. نمى گـذارم فساد و گناه روح لطيفم را خدشه دار كند.به كـدامين گـناه نكرده اى متهم ام؟به كـدامين گـناه قصه ها برپـشـتـــ سـرم در حـالـى كـه تـو هيـچ از من نـمـى دانـى. خـدايـم گويـى مرا به دســتـان فـراموشـى سـپرده.خـدايـم گويى مى خواهد مرا در سـخـتـى ها ذوبـــ كـندخـدايـم نـشـانـى بـه مـنـــــ بـده كـه بـگـويـى من هـسـتم و مـنـــــ بـگـويـم خـــيـابـانـى نـيـســتـم.
قسمتی از متن رمان من خیابانی نیستم
انگار بی هوش شده بود.چشم هاش رو بسته بود.دستم رو روی گونه اش کشیدم.عذاب وجدان مثل خوره به جونم افتاد.این چه کاری بود من کردم ؟ ! پریوش پارچه ای آورد و گفت :زنده هست ؟ !بده من پارچه رو پارچه رو به دستم داد و دست برالین رو بستم به پریوش گفتم :کت من و لباس های برالین رو بیار.سری تکون داد و از اتاق خارج شد.می ترسیدم و ته دلم خدا خدا می کردم زنده بمونه.
موبایلم رو برداشتم و شماره ی کامیار رو گرفتم.به ده ثانیه نکشید جواب داد : بله ؟ ! زنگ بزن به دکتر بگو با چند تا از پرستار هاش بیان عمارت بگو خودکشی صورت گرفته و رگش رو زده.وسایلش رو بیاره . کی رگش رو زده ؟ ! داد زدم : کاری که گفتم رو بکن.باشه ای گفت و تلفن رو قطع کرد . پریوش با ترس به ما نگاه می کرد.بهش توپیدم : چرا بر و بر ایستادی منو می بینی . پا تند کرد و لباس هارو داد دستم.
برالین رو روی پام کشیدم و مانتو رو تنش کردم.کتم رو پوشیدم و برالین رو در کنارم کشیدم.پریوش دوید سمت در خروجی خونه و در رو باز کرد و پله هارو پایین رفت و در راهرو رو باز کرد.با سرعت پله هارو طی کردم و از خونه خارج شدیم.با سویچ قفل ماشین رو زدم و برالین رو داخل ماشین گذاشتم و سوار ماشین شدم . پریوش نگاهی بهم انداخت و گفتم : فعلا آقای شکیبا نیوفته … -هیس فقط برو.گاز ماشین رو گرفتم و با سرعت روندم.لب زدم : دووم بیار جلوی در عمارت ترمز زدم و چند تا بوق زدم.