دانلود رمان مرد مغرور من نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، کلکلی، بزرگسال
نویسنده رمان: زهرا قلنده
تعداد صفحات: ۳۱۶
خلاصه رمان: این رمان در مورد دختری به اسم مهگل
که تازه کنکور رشته معماری قبول شده و از اونجاییم که ته تغاری خانوادش براش یه جشن کوچولو به مناسبت قبولیش گرفتن تو اون مهمونی با پسری به اسم فرهود آشنا میشه و به درخواست آشناییشون جواب مثبت که…
قسمتی از متن رمان مرد مغرور من
با نور افتاب که میخورد تو صورتم چشمامو باز کردم…. حسابی خوابيده بودم و بدنم کرخت شده بود! لحافو کنار زدم و رو تخت نشستم. کش و قوس ی به بدنم دادم که مهديه بدون در زدن اومد تو: بيدار شدی سرکارخانم؟ پاشو ببينم. اين مهمونی مال توعه. مهمونی؟ برای چی؟گيجيا؟ قبوليت تو دانشگاه ديگه! بی حوصله بلند شدم و رفتم سمت سروي س: مردم پزشکی قبول ميشن عين خيالشون نيست، شما برا مهندسی معماری جشن گرفتين؟
داد زد: گمشو بی لياقت. زود بيا پا يين ناهار امادست.
کارامو انجام دادم و بعده مرتب کردن موهای اشفتم لباس با لباس مناسبی عوض کردم و رفتم پايين
طبق مهمونيای گذشته مامان چند تا مستخدم گرفته بود و حسابی داشت به خونه ميرسيد . وارد اشپزخونه شدم و کنار مهديه رو به روی مامان و بابا نشستم. سلام کردم و مشغول شدم: مامان واجب بود مهمونی بگيری؟ با اخم نگاهم کرد: پس چی؟ ته تغاريم ميخواد بره دانشگاه. بايد جشن بگيرم.
نيشم باز شد که مهديه زد تو پهلوم: ذوق نکن حال . بايد بريم کمک.بيخيال. من کلی کار دارم. فقط چند روزمونده تا پاييز. کلی خريد دارم و بايد برم ثبت نام. بابا با مهربونی نگاهم کرد: امروز خونه بمون عزيزم. دوس ندارم بعده مهمونا بيای. از فردا هر جا خواست ی برو . پولم برات ريختم به حساب که کم نياری. چشم باباجونم. فدات بشم من.بقيه ناهار با سر به سر گذشتنای مهديه گذشت و غذامو کامل خوردم. به بهونه اوردن گوشی برگشتم تو اتاقم و رو تخت ولو شدم…. گوشيمو که باز کردم حسابی خورد تو ذوقم . من هيچ دوستی نداشتم که الان بهم تبريک بگه يا با هم جشن
بگيريم….