دانلود رمان محکومه شب پر گناه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده : kolaleh.gh
تعداد صفحات: 387
خلاصه رمان: به سر آستين پاره ى كارگرى كه ديوارت رو مى چينه و به تو مى گه ارباب نخند… به پسركى كه آدامس مى فروشه و تو هرگز نمى خرى نخند… به پيرمردى كه تو پياده رو به زحمت راه مى ره و شايد چند ثانيه ى كوتاه معطلت كنه نخند… به دبيرى كه دست و عينكش گچيه و يقه ى پيراهنش جمع شده نخند… به دستاى پدرت، به جارو كردن مادرت نخند… به دختر بچه ى كبريت فروشى كه حالا كبريت هاش تموم شده نخند… به دختركى كه درد داره نخند… شايد دردش تو كلمه ى درد نگنجه… دركش نمى كنى… قبول… نمى فهميش… باشه… ولى بهش نخند… شايد… همون ته خنده ى روى لبت يه درد بزرگتر واسش باشه… اونقدر بزرگ كه گاهى فكر مى كنه بى حس شده… كاش مى شد بجاى خنديدن بهش پا به پاش… با غم هاش… گريه كنى… شايد گريه خيلى وقتا بهتر از خنديدن باشه! گريه با دخترى كه از جنس ماست… دخترى كه بعد از پشت سر گذاشتن اون همه درد حالا به عشق رسيده… عشقى كه قراره زندگى شو نجات بده… هونام…
قسمتی از متن رمان محکومه شب پر گناه
دیدم پیاده اى گفتم سوارت کنم خندیدم: بهتره واسه هر کسى از این ثوابا نكنى! ابروشو انداخت بالا:خودتو هر کسى ندون براق شدم که با خنده ادامه داد: تو مثل هیچ کس نیستى از کاراش خنده م گرفت روى فرمون آروم ضرب گرفت: من بهت گفتم چرا ثواب کردم حالا تو بگو چرا سوار شدى؟! پوزخندى زدم پاپى از رو پام پرید پایین با همون پوزخند زمزمه کردم: فكر کردم یكى اومده
دنبالم ولى سوت کوتاهى زد: آها طرف قالت گذاشته؟!
شونه بالا انداختم و بى خیال ادامه دادم: ماشین خودته؟! لم داد رو صندلى: نه! مال بنگاهى یه که توش کار مى کنم گاهى که طرف نیست برش مى دارم و مى زنم ددر دخترا فقط به همین نگاه مى کنن
آها! یعنى منظورت اینه که من بخاطر ماشینت سوار شدم؟! پس درست فكر کردى! تعجب کرد: چراخودتو لو مى دى؟!
دروغ نمى گم تو هم خودتو لو دادی! فكر کردم یكى دیگه اى ولى اگه یه درصدم شک داشتى نباید..