دانلود رمان لیلا نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: mahtab22
تعداد صفحات: 356
خلاصه رمان: سر چرخاندم و نا غافل نگاهم روی مرد جوان ثابت ماند که با اخم های در هم مقابل اش خوشم نیامد. اصلا از در که وارد شد همه ی هیجانم ته کشید. نرمه گوشم را رها کردم و به سمت سوری چرخیدم و به زحمت لبخند زدم پس ایشون بودن همون کیس مناسبی که می گفتین؟و با سر به همان مرد اشاره زدم. سوری با دیدن لبخندم، خودش را جمع و جور کرد. اخلاق گند و مزخرفم را خوب می شناخت…
قسمتی از متن رمان لیلا
به عادت همیشه که عصبی و کلافه می شدم ، با انگشت شست و اشاره به نرمه ی گوشم چسبیدم . ضربان قلبم تند شده بود، پلک زدم و نگاهم روی کاکتوس کنج دیوار، ثابت ماند.یک لحظه تصویر گلدان سبز تیره رنگی با کاکتوس های بزرگ مقابل چشمانم نقش بست. فشار انگشتانم روی نرمه گوشم شدیدتر شد، صد بار به سوری گفته بودم این گلدان لعنتی را از مقابل چشمانم بردارد اما گوشش بدهکار نبود.
اینطور که لبخند می زدم و با اشاره با او صحبت می کردم یعنی حواسش باشد که قرار است طوفان به پا شود. از روی کاناپه کهنه و از مد رفته بلند شد و دستانش را در هم گره کرد فدات بشم من، شما که هنوز با هم حرف نزدین، حالا این جلسه برای آشناییه و دهانش به خنده ی بی موقعی باز شد. با دیدن نگاه سرد و سوزنی ام، خنده روی دهانش ماسید، به سمتم پا تند کرد که:پشت میز نهار خوری نشسته بودم.
یک قدمی ام ایستاد و به سمتم خم شد و پچ پچ کرد قربونت برم، من جلوی هادی آبرو دارما، حالا دو کلمه حرف بزن باهاش، بخدا همونیه که دنبالشی…