دانلود رمان عروس زلزله نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: زهرا نیکخواه
تعداد صفحات: ۴۰۸
خلاصه رمان: هستی که تازه با پسر مورد علاقه اش حمید نامزد کرده فردای روز نامزدی در شهرشون زلزله مهیبی میاد که منجر به مرگ تمام خانواده هستی و نامزدش حمید میشه. بعد از این قضیه دوست پدر هستی که آدم بسیار خیری بوده هستی رو میاره تهران پیش خانواده اش .که همین محبت ها باعث میشه هستی عاشقه حاجی بشه که بعد میفهمه عشقش بی سرانجام هست و کم کم از دلش بیرونش میکنه بخاطره مرگ خانواده اش دچاره مشکل روحی شده بوده که با اصرار زیاد اطرافیان به دکتر روانپزشک مراجعه میکنه…
قسمتی از متن رمان عروس زلزله
هستی به نکته ای اشاره کرده بود که حاجی از گفتنش هراس داشت. با لکنتی آشکا رگفت: مجبورم روراست با شما صحبت کنم. اکرم در نبود من حال نامناسبی پیدا کرده، آن قدر که گاهی خیال می کنم این همان زنی نیست که من سال ها با او زندگی کردم و صادقانه به او عشق ورزیدم. شاید هم حق با اکرم باشد. او به شدت از نظر روحی ضربه دیده، به هر حال فعال در وضعیتی است که به شدت نسبت به هستی حساسیت دارد.
حتی از اکبری که دوسه بار از هستی دفاع کرده بوده بیزار شده و مرتبا از من می خواهد که علی رغم زحمت زیادی که زن بیچاره از اول جوانی اش د رخانه ی ماکشیده، او را جواب کنم. دنیا به وسط حرف حاج عباس پرید وگفت: خوب، با این وضع صالح نیست که هستی را دوباره به آنجا برگردانید. می دانم دخترم، می دانم. قصد چنین کاری را هم ندارم. واقعیتش با علیرضا به این نتیجه رسیدیم که یکی از آپارتمان هایم را در اختیار هستی و کبری قرار دهم.
با وجود کبری، دیگر نگران تنهایی هستی هم نخواهم شد و تازه مرتبا من و علیرضا به آنها سر خواهیم زد. دکتر با شنیدن اینکه علیرضا نیز قرار است به هستی سر بزند، دلخور شد، ولی صحیح نمی دانست در این مورد سخنی بر زبان بیاورد. فقط پرسید که محل این آپارتمان کجاست؟ خوشبختانه، از اینجا و از خانه ی ما زیاد دور نیست. من از شما هم می خواهم که هستی را تنها نگذارید. هستی با نگرانی آشکاری به حاج عباس گفت: حاج عباس، شما که توقع ندارید من دیگر سرکار نروم.