دانلود رمان شانزده سال فکر سیاه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
نویسنده رمان: nava_k
تعداد صفحات: ۱۹۸
خلاصه رمان: رمان درباره دخترک هشت سالهای است که بعد شانزده سال اتفاقات بچگیاش را فراموش نکرده و ریشه انتقامی که از یک فکر سیاه سرچشمه میگیرد را در وجودش تغذیه میکند و آن را تبدیل میکند، به شخصیتی که خود را پشت نقابی پنهان کرده تا انتقام بگیرد. ریشهای که دخترک آن را پرورش میدهد، به زندگی و سرنوشت خیلی ها گره میخورد؛ اما با اتفاقاتی که برایش میافتد، آن ریشه کم کم خشک میشود؛ ولی…
قسمتی از متن رمان شانزده سال فکر سیاه
آخه مادر کلا این سه تایی که گفتید درجه های اصلیند، کدومش؟ اینها باهم فرق دارند، تا حالا لباس نظامیش رو
دیدید؟ها-روی شونش رو دیدید؟ عصبی سعی کردم خودم و کنترل کنم، بحث و کشوندم به جاهای دیگه: نمیان بهتون سر بزنند؟ شما رو توی این شهر نه مادر من به این چیا دقت نمیکنم که. به این بزرگی رها کردند؟
عصبی بودنم رو فک کنم پای همون گذاشت: نه ننه میان، مهیادم قرار بود امروز بیا، گو براش کار پیش میاد فردا پس فردا میاد، تو خوابت نمیاد؟
نه مادر، میان، مهیادم قرار بود امروز بیاد گفت براش کار پیش میاد فردا پس فردا میاد، تو خوابت نمیاد؟ تازه به کوفتگی بدنم پی بردم: چرا اتفاقا، میشه من همین جا بخوابم؟ سیچه اینجو؟ بیو بریم تو یکی از اتاقا بخواب، بیا لباس هم بهت بدام چرا اینجا؟ بیا بریم تو یکی از اتاق ها بخواب، بیا لباس هم بهت بدم کمکم کرد بلند شدم، به زیرانداز خونیم نگا کردم: میشه از حموم استفاده کنم، احساس بدی دارم.
به زخمام نگاهی انداخت و گفت: نمیشه، سی زخمات خوب نی. نمیشه، برای زخمات خوب نیست اوه، راست میگید، اصلا حواسم به این چیزا نبود پیرزن با مهربونی گفت: مو سیت لباس میارام تا لباس های خینین رو با اونا عوض کنی.