دانلود رمان خدمتکار شیطون نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، طنز، کلکلی، همخونه ای
نویسنده رمان: شهرزاد احمدی
تعداد صفحات: ۳۵۸
خلاصه رمان: دختری به اسم شهرزاد که هزارو یک درد داره…پدر معتادش میخواد مجبورش کنه با یه قاچاقچی ازدواج کنه…شهرزاد مادر نداره که جولوی این ازدواج و بگیره…واسع ی همین شهرزاد مجبور میشه فرار کنه و بره روستا پیش تنها خالش…اون روستا یه ارباب داره که شهرزادو خیلی اذیت میکنه! ناگفته نماند که شهرزادم خوب از خجالتش در میاد…
قسمتی از متن رمان خدمتکار شیطون
مرد_اینجا چي میخواي _اومدم واس کار، اقا خالم اونجا تو عمارت کار میکنه مرد_ارباب میدونه اینجایي؟ _بله اقا خالم باهاش حرف زده مرد_اسم خالت چیه؟_گل بانو…مرد_همینجا وایسا..مرده سه چار قدم ازم فاصله گرفتو رفت سمت عمارت داد زد: مرد_ جعفـــــــــــر جعفـــــــــر کجــــــایي..جعفر_بله ناصر اون مرده که حالا فهمیدم اسمش ناصره گفت :
ناصر_این دخترو ببر تو عمارت پیش ارباب میگه دختر خواهره گل بانوعه..جعفر نگام کردو گفت :دنبالم بیا قدم اولو که برداشتم اون سگه پارس کرد یه جیغ بنفش کشیدمو دویدم سمت عمارت، اون سگه هم پشت سرم میومد .ناصر جیسون بیا اینجا وایساااااااااااا سگه وایسادو فقط منو نگا کرد منم اروم اروم سرعتمو کم کردم و وایسادم .جعفر اومد کنارمو زیر لبي گفت ترسو،چیزي نگفتم و دنبالش به داخل عمارت رفتم.
وارد عمارت ک شدیم دهنم از این همه زیبایي باز موند،جعفر به یه دختري که در حال نظافت بود اشاره کرد که بیاد طرف ما . جعفر_مهتاب برو ب گل بانو بگو بیاد مهتاب _چشم جعفر اقا مهتاب رفت و من منتظر شدم تا خاله گل بانو بیاد . گل بانو_بله اقا جعفر کاري دا….. وقتي چشمش به من افتاد حرفشو خورد و به سمتم دویدو منو در اغوش گرفت. گل بانو_شهرزاد خاله اومدي؟ چه خانوم شدي؟ چطور تونستي این همه مدت اونجارو تحمل کني؟ کاشکي زودتر میومدي پیشم.
