دانلود رمان حقارت یک صدف نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اربابی، بزرگسال، هیجانی
نویسنده رمان: helia_hsnpr
تعداد صفحات: ۲۸۲
خلاصه رمان: دختری که توی دانشگاهش با استادی آشنا میشه که بعدها تبدیل به اربابش میشه ولی داستان اینجوری نمیمونه و دختر داستان میفهمه که گرایشش چیز دیگه ای هست بعد با یه پسر دیگه ای آشنا میشه و .
قسمتی از متن رمان حقارت یک صدف
هووف،خدایا یعنی میشه این یکی امتحان به خیربگذره؟
که کفریم ته کلاس نشسته بودم و دست به دعا بودم نمره ام از اون کردم پایین تر نیاد. خدایا غلط کردم، یه شب نتونستم بخونم یعنی نشدکه بشه، خدایا کلاس
ثبت نام میکنم فقط این درس رو به بندت رحم کن .
همینطور داشتم دعا و صلوات زیر لب زمزمه یمکردم که ییک محکم زد روی شونم به به صدف خانوم! یک بار هم ما تورو دست به دعا دیدیم.
صحنه نابیه بخدا اوففف. ین از استرس دارم میمریم! چه توقیع از من ساکت شو رها، خوبه میبی داری؟ با گریه به رها نگاه میکنم و ادامه میدم. همش تقصیر داداشم بود. نزاشت درس بخونم. همش گفت بریم بیرون
بریم بیرون. اصلا من غلط بکنم دیگه به حرف اونگوش بدم. با خنده نشست پیشم وگفت: خوب شدی! اشکال نداره بابا، بیا بریم با شنیدن این جمله طوری سمت روکه روی مرد گرفتم، گردنم صدای بدی داد. با سعت برگه رو از دستش کشیدم و به نمره نگاه کردم.
وای خدا باورم نمیشه. یعنی من هیجده شدم؟ خدایا عاشقتم! با ذوق داشتم به برگه نگاه میکردم که رهاگفتم می خوام برم کلاس ثبت نام کنم امروز، توهم میای؟ – صدف من هم اره، ساعتش رو برام پیامک کن میام اونجا. بعد از صبحت با رها زنگ مدرسه خورد . منم اومدم بیرون و پیاده به سمت خونه راه افتادم.