دانلود رمان لعبت رمنده نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: نیلوفر دلیریان
تعداد صفحات: 414
خلاصه رمان: همیشه یک دلیل هست برای اینکه کسی را غیر معمولی دوست بداریم ..! مثلا لبخندش مثلا چشم هایش مثلا چشماش چجوری میگن بهش فکر نکن ، آدم وقتی جاییش درد میکنه میتونه بهش فک نکنه؟ من بند بندِ وجودم براش درد میکنه سوگند سوگند به نامش سوگند به سوگندم .سوگندی که لعبت است لعبتی خشن! و لعبت رمنده .
قسمتی از متن رمان لعبت رمنده
انقدر جدی حرف زده بود که جرات نمیکردم نفس بکشم، فقط تونستم اروم بگم خب پرونده امو هم دادم دستش و خیلی جدی مشغول بررسی شد. میگم پوزخندش برام !اشناس نگو این نیشخندهای مسخره رو تو صورت اون داداش احمقشم دیدم. حرصم گرفت که میگفت حق نداری بری سمت داداشم به سرم زده بود که بلند شم برم و بیخیال فقط بخاطر سر به سر گذاشتن اون شهید گمنام اومدم وگرنه اگه بخوام اونو نبینم که بدردشم من نمیخوره.
من که نیومدم اینجا حمالی باربد رو بکنم میخواستم بزنم زیر همه چی اما بخاطر سهیل و گیرهایی که میداد و وعده وعیدهایی که داده بودم بهش ترجیح دادم خفه شم و حرفی نزنم باربد پرونده رو گرفت سمتم و گفت ماشالله سوادم که نداری اما خب برای ما بیشتر چهره مهمه توام سعی کن آداب و اصول اینجارو یاد بگیری در ضمن طرز حرف زدنتو اصلا دوست ندارم برای محیط کارم ازش استفاده کنی پس به اونم رسیدگی کن فهمیدی؟ باشه ای گفتم و از جام بلند شدم.
باربد گفت به یکی سفارش میکنم کل شرکتو بهت نشون بده
و کارتم بهت بگه تقریبا دو سه روز ببار اینجا باید انواع اقسام لباس بپوشی و عکس بگیری اینجا سرعت کار و کیفیت خیلی برامون مهمه متوجه ای که؟ دوباره مثل منگولا باشه گفتم و با دختری که لباس سرمه ای تنش بود و باربد خبرش کرده بود از اتاق رفتم بیرون. اسم دختره مهین ،بود مهین برخلاف همهی کارکن های اینجا برفیس و افاده نبود و مثل من لباس ساده تنش بود. با کمک مهین تونستم همه جارو انالیز کنم. شرکتی که به طرف دیوارش کلا شیشه بود