دانلود رمان تهران نمیخندد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان منیر کاظمی
تعداد صفحات: 301
خلاصه رمان: روی پل هوایی می ایستم. هنوز هم ویر این را دارم که ببینم بالاخره روزی ممکن است پل سقوط کند یا ترک بردارد و من دقیقا از میان همان ترک بیفتم روی سر ماشین ها و له شوم یا نه؟ سرد نیست اما سوز خوبی دارد. دوباره شماره را میگیرم و بعد به ماشین ها زیر پایم نگاه میکنم . اولین باری که روی یک پل هوایی ایستادم زانوهایم می لرزید. خیال می کردم زمین از این بد عهدی که در حقش کرده ام ناراحت می شود.
قسمتی از متن رمان تهران نمیخندد
یکم مامان بروز باش . جدا شدین . خب اوکی . خيليا جدا میشن . چرا فرار میکنی ؟ بگو بیاد دم خونه دنبالم . چه اشکالی داره ؟ بیاد اصلا بالا . بشینه . چیه خب ؟ مامان قرار نیست اتفاق خاصی بیفته . مامان بابای شری هم جدا شدن . هنوز بعضی مهمونی های مشترک همدیگه رو می بینن .
حتى مسافرت دوستانه می رن . چه اصراری داری اینقدر همه چیز رو بغرنج نشون بدی ؟ مثل همیشه آن روز فکر کردم که کی می شود خدا شر این شراره را از زندگیم کم کند . کی می شود این مقایسه ها و تلاش دو تایی ما برای رسیدن به پای شراره و پدر و مادرش تمام شود اما کمی بعد تسليم شدم و اجازه دادم فرهنگ همینجا دنبالش بیاید . تا مدتها اما از اتاقم بیرون نمی آمدم . هر بار دیدن فرهنگ یادم می آورد که جدایی ما هر چند توافقی بود اما چقدر من ویران شدم .
چقدر آسیب دیدم و چقدر سال بعد و رسیدن خبر نابودم کرد .صدای تعریف و تمجید فرهنگ از ارغوان می آید . از پیچ موهایش، رنگ لباسش و حتی تشخیص تفاوت رنگ لنزها . ارغوان می دود به اتاقش تا لنزهایش را یکسان کند . با این نایلون مسخره روی موهایم نمی توانم بیرون بروم . دارم کنار گوش هایم را می خارانم که صدایش را می شنوم : مامانت خونه نیست ارغوان ؟ چرا . تو اتاقه . سر انگشت هایم رنگی شده. هول می شوم و به کناره ی شلوار تیره رنگم می کشم.
صدای فرهنگ بلند می شود : خاطره … سلام . ما آخر هفته آینده داریم میریم شمال با چند تا بچه ها . میخوام ارغوان رو ببرم . طوری مثل فشنگ از جا می پرم که یادم می رود نایلون و رنگ روی سرم است. در اتاق را باز می کنم…