دانلود رمان اجبار نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: outlawgirl
تعداد صفحات: 265
خلاصه رمان: داستان درباره ی دختری تنهاست که همه بهش پشت کردند.از مامان و باباش تا عشق زندگیش.داستان راجب سوزانیه که هر لحظه شکست،اما بی صدا…….
قسمتی از متن رمان اجبار
داشتم گوجه هارو خورد می کردم . که خواستم یکم محمد رو اذیت کنم . واسه همین یکم از تو یخچال سس برداشتم و زدم به دستم به طوری که به نظر بیاد که خونه . رفتم سمت گوجه ها . یه جیغی زدم . مثلا دستم رو بریدم . محمد فوری به سمتم اومد و گفت : سوزان ، ببینم چی شده ؟ آروم دستم رو آوردم جلو و زدم به صورتش . و دویدم که نگیرتم . بلند داد زد : سوران اگه دستم بهت نرسه و دنبالم دوید کل خونه رو داشتم دور می زدم کم کم داشتم به نفس نفس می افتادم
یک لحظه سرعتم رو کم کردم . داشت بهم می رسید . سرعتم رو تند کردم که پام به پایه ی مبل خورد و تعادلم رو از دست دادم چشمام رو بستم . ولی متوجه شدم که به زمین نخوردم . چشمام رو باز مردم و دیدم که محمد منو گرفته . اروم بلندم کرد . الان دقیقا روبه روی هم بودیم . محمد گفتم : کاشکی میذاشتم میوفتادی – خوب میذاشتی ، من که نگفتم بگیر . دستمو گرفت و منو به سمت اشپزخونه کشوند .
می خواست چیکار کنه ؟ منو نشوند روی صندلی و گوجه ها رو برداشت و شروع کرد به درست کردن املت . چشمم به سس روی گونش خورد و خندم گرفت . روشو به سمتم برگردوند و گفت : داری به چی میخندی ؟ به گونه هاش اشاره کردم . دست زد و به نظر می یومد که تازه یادش اومده بود چون چشماش برق زد . رفت سمت سینک . صورتش رو پاک کرد و یک لیوان آب برداشت و تا نصفشو خورد و بقیشو خیلی ناگهانی…