دانلود رمان افسون یک نگاه نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، معمایی
نویسنده رمان: پرویز
تعداد صفحات: 412
خلاصه رمان: پسر دانشجویی در تهران زندگی میکند و عاشق دختر فوق العاده زیبایی به نام الهام می شود.الهام یک دختر یهودی است و داستان زندگی عجیبی دارد که پسر ، داستان ماجرای او را از زبان مردی عجیب که ادعا میکند پدر الهام است ، میشنود.اما الهام می گوید که آن مرد پدر او نیست و خودش اینطور فکر میکند.
قسمتی از متن رمان افسون یک نگاه
باید قبل از رفتن،این زنی را که حاضر شده بود با چنین خوک پیری ازدواج کند ببینم.ولی کاش رفته بودم و او را نمیدیدم. اگر رفته بودم بکلی ورق بر میگشت و الهام را نداشتم.اما افسوس که سرنوشت برای من خواب عجیبی دیده بود … مقدمات جشن به سر عت فراهم میشد.من از اتاقم بیرون نمی آمدم و همه چیز را فقط از پشت پنجره نگاه میکردم. تمام وسایل خانه عوض شد و تمام اتاقها به جز اتاق من رنگ آمیزی شد.
اتاقی را که مادرم در آن می خوابید را به طرز جالبی تزئین کردند و وقتی تخت خواب دو نفره ای در آن گذاشتند،فهمیدم که آنجا حجله است.سر انجام روز موعود فرارسید.پدرم از شادی روی پای خود بند نبود. موهای کم پشتش را به طرز زننده ای آرایش کرده بود و لباس خوش دوختی پوشیده بود و گل گران قیمتی به سینه زده بود.تا مرا دید گفت:پسر پس تو چرا هنوز حاضر نشده ای؟زود حاضر شو.سر سلامتی امشب عروسی پدرت است.
من می خواهم بروم دنبال عروس،تا برگردم به کارها برس. بعد از رفتن او لباس پوشیدم و به اتاق پذیرایی رفتم.آنجا از جمعیت موج میزد.در گوشه ای یک دسته تار و ضربی نشسته بودند و می نواختند و یک رقاصه در میان سالن میرقصید و هی دامنش را بالا میزد. مردها حریصانه نگاه می کردند و زن ها دندان به هم می فشردند.او هم که متوجه بود، لحظه به لحظه جسور تر میشد و دامنش را بالاتر میبرد.تاریکی فرا رسیده بود که صدای بوق اتومبیل های دنبال عروس از خیابان شنیده شد.