دانلود رمان آتش سرد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: دوشیزه
تعداد صفحات: 227
خلاصه رمان: داستان زندگی پسر جوانی که اتفاقی در گذشته زندگیشو دگرگون کرده و داره تلاش میکنه تا با این دگرگونی کنار بیاد ولی دختری سر راهش قرار میگیره که…
قسمتی از متن رمان آتش سرد
نصف شب بود و داشتم برمیگشتم خونه…هر چند کسی تو خونه منتظرم نبود و من تا صبحم قابلیت چرخ زدن تو خیابونا و حتی یه دور رفتن تا لب دریا و برگشتن و داشتم…بدون اینکه کسی بگه کجا بودي؟؟؟چرا انقدر دیر کردي؟؟؟ نگرانت شدیم!!! ولی اگه اون ساعتم برنمیگشتم دیگه انرژي و توانی تو تنم نمی موند واسه فردا و یه روز کاري جدید…هه…کار…چه
کاري هم بود …از این مغازه به اون مغازه…از این شرکت…به اون شرکت…حرف بزن حرف بزن حرف بزن…
تا بالاخره یکی دلش به رحم بیاد و یکی از محصولات شرکت و سفارش بده…تا ته ته تهش یه درصدي هم تو جیب من بره… بعضی وقتا فکر میکنم یعنی واقعاً باید ممنون آقاسید بشم که این کار و واسه من جور کرد؟؟؟یعنی واسه یه دانشجوي اخراجی مهندسی کامپیوتر هیچ کاري به جز ویزیتوري نبود؟؟؟معلومه که نبود…اون اخراجی ته اسمم مثل لکه ننگ بود برام…همینجا هم با ضمانت آقا سید بود که قبول کرد بدون در نظر گرفتن رشته تحصیلیم که هیچ ربطی به این شغل نداشت استخدامم کنه…
شایدم تقصیر خودم بود که در جواب اون همه اصرار رستار براي اینکه پیشش کار کنم جوابم یه کلمه بود…نه!!!هرچند میدونستم اونم از روي دلسوزیه که این پیشنهاد و داده وگرنه هیچکسی دلش دردسر نمیخواد تو محیط کاریش…همون بهتر براي همه اطرافیانم که من ازشون دور بمونم تا خداي نکرده گوشه اي از بدن نجس و کثیفم بهشون برخورد نکنه و مشرف نشن به اسف السافلین… همینجوریشم رستار تنها آدمی بود که از اون خاندان برام مونده بود…اصلاً دلم نمیخواست اونم با نزدیک شدن بیش….