دانلود رمان کوه درد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: آیدا بسطامی
تعداد صفحات: 284
خلاصه رمان: همه چیز از یک دعوای خانوادگی شروع شد..دعوایی که باعث شد پارسای کوه درد، هفت سال از خانواده و کشورش دور باشد….طی آن هفت سال، خیلی چیزها عوض شدند.پارسا بزرگ شد..مرد شد.. یک فرد دنیا دیده شد.. و آیا، علاوه بر همه ی این ها، عوضی هم شد؟!باید دید….پایان خوش
قسمتی از متن رمان کوه درد
دستی به موهاي قهوه اي رنگش کشید.صداي زنگ تلفن که بلند شد پوفی عصبی کشید.دیگر اعضاي آن
خانواده داشتند روي اعصابش رژه می رفتند.سعی کرد خودش را به بیخیالی بزند.چشمش را به کتابش دوخت.تلفن بعد از بوق کوتاهی روي پیغام گیر رفت و صداي آرام عمه اش در خانه پخش شد.باز هم همان حرف هاي همیشگی!خواهش ها و تمناها براي بازگشت. دیگر برایش عادي شده بود. از جایش بلند شد و به سمت اتاقش رفت.نگاهش را دور تا دور اتاق چرخاند. روي دیوارها پوسترها و برچسب هاي انواع ماشین ها خودنمایی می کرد.
لبخند محوي روي لب هایش آمد.روزگاري آرزویش یاد گرفتن رانندگی بود و داشتن یکی از مدل بالا ترین ماشین ها! پدرش همیشه به او گوشزد می کرد که این افکار بچگانه را از ذهنش دور کند و به درس و مشقش بچسبد.او هم با شیطنت “خیالت راحت”ي می گفت.آهی از اعماق قلبش کشید. به سمت دیوار کنار تختش رفت.شروع به کندن پوسترها کرد.سعی میکرد آنها را آرام از دیوار جدا کند.غر زدن هاي دوست داشتنی مادرش را به یاد آورد.
همیشه وقتی که برچسب و پوستر جدید می خرید تا یک ساعت مادرش غر به جانش میزد که:پسرم..اینارو نزن به دیوار خراب می شه! چیزي سفت گلویش را چسبید.آن زمان غر زدن هاي مادرش روي اعصابش میرفت.ولی الان حاضر بود تمام عمرش را بدهد و فقط یک بار صداي غر زدن مادرش و خندیدن هاي
پدرش را بشنود. احساس میکرد هر لحظه امکان دارد این بغض لعنتی بشکند.بلافاصله از اتاق بیرون رفت.