دانلود رمان نه خانی آمد نه خانی رفت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: مانا
تعداد صفحات: 339
خلاصه رمان: یاسمین دختر خانواده ای به گمان خود روشن فکر است که تنهایی و خلاء روحیش را با دوستیش پر کرده و فاصله ی پر نشدنی بین او و پدر و مادر باعث می شود در مقابل اشتباهات و آسیب های دیگران به شیوه ی خودش دنبال راه چاره باشد و با پنهان کاری خودش را مرحله به مرحله در نیمه راه سقوط قرار دهد . روابط و کشمکش های او با دوستش بدون پشتیبانی خانواده شبیه بازی بزرگ بچه های کوچک می شود شبیه تفنگ بازی ها و دکتر بازی ها کودکانی با تفنگ ها و قرص های واقعی.
قسمتی از متن رمان نه خانی آمد نه خانی رفت
خشونت ھمیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار و گاھی یک نگاه است. نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند. نگاه برادری است به خواھرش وقتی در مھمانی بلند خندیده. نگاھی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم ھای ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که آرام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگھان مضطرب می شود، غمگین می شود.
نمی داند چرا. در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد…. خانه دارتر باشد عاقل تر باشد. خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد. خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی کاری کند.
بدون اینکه حتی بخواھد لھش کند. این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بھشان رسیده امتداد ھمان “مادرش را فلان ھا، عمه اش را بیسار” ھایی است (باعرض پوزش) که به شوخی و جدی به ھم و به دیگران می گوییم. ھمان “زن صفت” و “مثل زن گریه می کردی” ھایی است که بچه ھای مان از خیلی کودکی یاد می گیرند. چون ھایی که اسم شان می شود “عشق”. عشق ھایی که می شوند ابزار کنترل.
که منتھی میشوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تھدید بھ ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند ھمه ی زخم ھایشان از عشق است. که مرد عاشق ، زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود.
