دانلود رمان نانحس نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: گندم و زری دخت
تعداد صفحات: 185
خلاصه رمان: و درد وقتی معنا پیدا میکند که در گیرودار افکار پوسیدهی اطرافیان، انگ «نحس» بخوری. از طوفان های همهجانبه بریده باشی، از حرفهای بیاساس دیگران و رسومات پوسیده و به دنبال سرپناه، پیش کسی بروی که فکر میکنی همخونت است؛ اما یک جاذبه و نیرو، همهچیز را تغییر میدهد و رازهای زیادی فاش میشود…
قسمتی از متن رمان نانحس
چادرم رو به جالباسی آویزون کردم، روپوشم رو از کیفم درآوردم و پوشیدمش. نگاهی تو آینه به خودم کردم، مقنعهم رو کمی جلو کشیدم و به اتاق آزمایش رفتم. به خانم جعفری سلام کردم و رو صندلیم نشستم. در باز شد و یه دختر جوون اومد داخل، میخواست برای ازدواج خون بده. سرنگ رو آروم از دستش درآوردم، پنبهی آغشته رو روی دستش گذاشتم: یه 2 دقیقه نگهش دار. دختر بانمکی بود، صورت سفیدش به خاطر پایین اومدن فشارش سفیدتر شده بود، شکلاتی از روی میزم برداشتم و بهش دادم.
تشکری کرد و آستیناش رو پایین داد. در حال صحبت با تکتم بودم که گوشیم زنگ خورد، نگاهی به صفحش کردم مامان بود. الو سلام مامان. سلام دخترم، خسته نباشی. سلامت باشی، چیزی شده؟ نه عزیزم، فقط امروز زودتر بیا مهمون داریم. وای خدایا بازم مهمون، خودت ختم به خیر کن. باشه چشم، ببینم چی میشه. منتظرتم، خداحافظ. خداحافظی آرومی کردم و به تکتم که درحال خوردن بیسکویت ساقه طلایی بود خیره شدم. چی شده کیان؟ کی بود؟
مامان بود، باز مهمون دعوت کرده. خب دعوت کرده که کرده، چی شده مگه؟ تو نمیدونی واقعا؟ حالا شاید عمه و خالهت نباشن، میپرسیدی از مامانت. امکان نداره مامان مهمونی بگیره اونا رو دعوت نکنه.