دانلود رمان حکم امیر نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: راضیه درویش زاده
تعداد صفحات: 768
خلاصه رمان: آهو دختری که از بچگی عاشقِ پسر عموش شاهرخِ، درست زمانی که بعد از کُلی فراز و نشیب پدر آهو با ازدواجشان موافقت میکند. پسر خان”امیر” که تازه از خارج برگشته از آهو خواستگاری می کند و همه چیز به یک باره بهم می ریزه.. رویاهای آهو با خودکشی شاهرخ ویران میشه و آهو میمونه با دلی غم زده و پر از نفرت که مسبب مرگ شاهرخ رو امیر علی میدونه از این رو تن به ازدواج با امیر میده و …
قسمتی از متن رمان حکم امیر
و به امیر که روی مبل پای روی پا انداخته بود و خودش را در ظاهر مشغول ور رفتن با گوشی نشان می داد. شمسی پوفی کشید کنار امیر نشست تا اینبار از در دیگری وارد شود خبر نداشت امیر تصمیم جدی گرفته بود برای خواستگاری و ازدواج با آن دختر بی نوا که امشب از خوشحالی روی ابرها بود. امیر جان مادر جون مامان بیا و دست از سر این دختر بردار مادر آهو دلش پیش کسی دیگه گیره مادر تو بگو باشه بجون چشم هات همی فردا همه ی دخترهای روستا رو اینجا جمع میکنم اینبار دست روی هرکی بزاری بی حرف پس و پیش میریم واسه خواستگاری….
یاد حرف آهو افتاد که گفته بود برو کنار بابا دلت خوشه فکر کرده دوره قاجاره و اینم شاه مملکته…لبخندی روی لبش نشست و شمسی به هوای خودش که پسرش را راضی کرده لبخند روی لبش نشست. آخ- قربون خنده ات بشه مادر پس قبوله؟مامان؟ جان مادر؟ صفحه گوشی را بست و سرش را به سمته شمسی چرخاند نگاهش جدی بود جدی تر از صبح و کمی قبل مصمم تر از همیشه یا آهو رو میگیرید واسم یا همین فردا برمیگردم تهران. صدای استغفر… گفتن آرام خان بهادر هر دو را به خود متوجه کرد خان عصبی عصایش را به زمین کوبید و از روی مبل برخواست….
د آخه پدر صلواتی مگه کری صدای کل و دست رد نشنیدی یکم پیش؟ اون پایین دارن قرار عقد دخترک بیچاره رو میبندن من پیرمرد برم حرف بزنم که بگن نه و سنگ روی یخ بشم؟ چرا بگن نه؟ مگه تو خان نیستی؟ خان ام که خان ام وکیل وصی و پدر و مادر اون دختر که نیستم. من دیگه نمیدونم بابا یا آهو یا… بجان خودت مامان همین فردا میرم و دیگه هم برای سر زدن نمیام تموم شد و رفت
