دانلود رمان مردی با چهره زرد نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: ترسناک، خارجی
نویسنده رمان: آنتونی هوروویتس
تعداد صفحات:21
خلاصه رمان: من می خواهم به شما بگویم این چطور اتفاق افتاد.اما آسان نیست. حالا از همه ی اینها مدتها می گذرد و حتی با آنکه اغلب درباره اش فکر می کنم، هنوز چیزهایی وجود دارند که نمی فهمم. شاید هرگز نفهمم. چرا اصلا توی ماشین رفتم؟ آنچه درباره اش حرف می زنم یکی از آن اتاقکهای عکس فوری است. روی سکوی شماره یک ایستگاه یورک بود چهار عکس با 2/05 پوند. اگر بخواهید بروید و آنرا ببینید احتمالا باید هنوز آنجا باشد. من هرگز به آن جا بر نگشتم بنابراین نمی توانم مطمئن باشم….
قسمتی از متن رمان مردی با چهره زرد
اين تقريباً يك مبارزه است . اهميتي ندارد چه طـور ان را خـرج مـي كنيـد . فقـط بايـد مطمئن باشيد وقتي به خانه مي رسيد همه اش تمام شده باشد .عكس براي چه؟ ان موقع سيزده ساله بودم و فكر مي كنم از كساني بـودم كـه بـه ان هـا مي گوييد خوش قيافه . به هر حال،دخترهـا ايـن طـور مـي گفتنـد . موهـاي روشـن ،
چشم هاي ابي، نه چاق، نه لاغر . ظاهرم برايم مهم بود .
جـين هـاي مناسـب ، كفـشهاي ورزشي مناسب، از اين جور چيزها . اما براي من حياتي نبود . چيزي كه مي خواهم بگويم اين است ان عكسها را نگرفتم تا به ديوار سنجاق كنم يا به كسي ثابت كنم چه سـتاره ي سينمايي هستم . فقط به انها نگاه كردم. نمي دانم چرا. پايان يك اخر هفته ي طولاني در يورك بود . من با خاله و دايي ام بودم براي اين كـه، در لندن، پدر و مادرم داشتند به ارامي و با جديت طلاقشان را برنامه ريزي مي كردنـد .
ايـن چيزي بود كه از مدتي قبل جريان داشت و من ديگر به خاطرش ناراحت نبـودم . امـا بـا وجود اين ان ها فكر مي كردند ديدن باربرها ممكن است نـاراحتم كنـد . پـدرم داشـت از خانه نقل مكان مي كرد و به يك اپارتمان مي رفت و اگر چه مـادرم بيـشتر اثاثيـه را نگـه مي داشت ، هنوز پيانوي ، كتاب ها و عكسهاي او ، كامپيوترش وگنجه لباس قـديمي بـود.