دانلود رمان خانه ترستون نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_خارجی
نویسنده رمان: دانیل استیل
تعداد صفحات: 343
خلاصه رمان: خورشید، به آرامی درون تپه های اطراف سرسبرِ پرشکوه نپاولی می رفت. جرمیا ایستاده بود و رگه های پرتغالی رنگ را در آسمان تماشا می کرد، اما ذهتش هزاران مایل با آنجا فاصله داشت. او مرد بلند قامتی بود با شانه های پهن و پشتی کشیده، بازوان پرقدرت و لبخندی گرم.
قسمتی از متن رمان خانه ترستون
در هجده سالگی معدنش را ساخت. او و کارکنانش کاری فوق تصور انجام دادند. همیشه مهربان و خوشخو نبود. یکی از کارگرانی که شرکت هارتی را ترک کرده بود، می گفت که او مرد خشن و بد دهانی است با مشتهای آماده. اما قلبش مهربان بود. جان هارتی احترام داشت، امین بود. به همیم
خاطر جرمیا او را ستایش می کرد. او و جان هارتی هرگز دوستانی صمیمی نشدند، زیرا هارتی ترجیح می داد او را یک رقیب بداند و از او فاصله بگیرد. طی دیداری که سال ها پیش داشتند و جرمیا می خواست با او به توافقی برسد، هارتی گفت:
ترستون، به خودت زحمت نده، من دوست تو نیستم و نخواهم بود. و دوست دارم معدنت را به جهنم بفرستم، و این کار را به خوبی و تمیزی انجام می دهم. و اگر موفق شوم باید یک یا دو سال دیگر در معدنت را ببندی. چون از اینجا تا نیویورک همه از من خرید خواهند کرد. جرمیا به این کلمات، صادقانه لبخندی زد. اما جرمیا این برخورد شغلی را مرتبط با ضربه ی سرنوشت که ناگهان بر جان هارتی فرود آمده بود نمی دانست و به یکباره خانه را ترک کرد و به سوی اسبش رفت. هانا می دانست که او این کار را خواهد کرد. جرمیا مرد بسیار با احساسی بود. در قلبش برای هر کسی جایی داشت، حتی برای جان هارتی.
شام منتظرم نباش. برو خانه و بخواب.جرمیا ترستون، در کار من فضولی نکن. و ناگهان فکری به ذهن هانا رسید.صبر کن!
در خانه ی هارتی احتمالا چیزی برای خوردن یافت نمی شد. به آشپزخانه دوید و مفداری مرغ سرخ کرده را درون دستمالی ریخت و در کیسه یک تکه کیک و میوه گذاشت. سریع بیرون آمد و آنها را به جرمیا داد.اگر دستپخت خودت باشد، آنها انگشتهایشان را هم خواهند لیسید. اول خودت بخور. مواظب باش به کسی نزدیک نشوی.هیچ چیز ننوش و نخور. چشم، مادر و با این کلمات، با اسب به درون شب تاخت و از تپه ها بالا رفت.