دانلود رمان سرمای قلب تو نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: پری
تعداد صفحات: 194
خلاصه رمان: ماجرا از جوانه زدن عشق در قلب دخترک قصه شروع میشه…. عشق به ارباب جوان روستا.. این عشق درقلب دخترک شهری ریشه میزنه تا اینکه روزگار این دو رو به نقطه ی عطف میرسونه..
قسمتی از متن رمان سرمای قلب تو
کنار ویترین ها با خوشحالی میگذاشت غافل از آنکه متوجه حضور مرد درشت هیکلی که کمی عقب تر از او راه میرود بشود…بالاخره چشمش به یک شال حریر زیبا افتاد داخل شدو آن را خرید موقع بیرون آمدن…داشت کیف پولش را داخل کیفش میگذاشت که مر د عمدا به او تنه زدو کیف افتاد…..رها با اخم به مرد نگاه کرد ا خیلی ببخشید خانوم. شرمنده…و خمشدو لوازمی که بیرون افتاده بود را همراه یک ر دیاب ریز داخل گذاشت…
طوری که ردیاب را زیر زیپ چسباند… بفرمایی خانوم بازم شرمنده… اشکالی نداره.رها سریع از کنارش گذشت …کمی از جسه و قیافه اش ترسیده بود…بیخیال شد و به خانه برگشت….همینکه داخل شد صدای زنگ تلفن را شنید….با دو خودش را به تلفن رساند…با شنیدن صدای دایه…با خوشحالی احوال پرسی کرد…باهم از این دو هفته گفتند و دایه از تنهایی …و هم از اینکه انقدر تعداد محافظ ها بیشتر شده که نمی تواند راحت نفس بکشد…
رها هم دلش هوای عمارتو بی بی و آقاجون را کرد…. دستانش برای بافتنی خیلی سریع شده بود ..بدون توجه به حرکتاتش سیخ را از حلقه های کاموا عبور میداد… ابرها گاهی از جلوی خورشید میگذشتندو بر دشت سرسبزسایه می انداختند……رها همانطور که به دشت نگاه میکرد ..بافتنی هم میکرد…خانه ی پدربزرگش
از دور نمایان بود…با لذت غرق این دشت زیبایی شده بود که هر چند هفته یکبار ان ر ا میدید….با خودش فکر کرد که با صدای شلیک با ترس بلند شد …قلبش به تپش افتاد…از باالی تپه ی سرسبز به پایین بهتره تعطیلات تابستون بیام اینجا…البته ..اگه بزارن…نگاه کرد…