دانلود رمان بیگناه محکوم شدیم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: فیروزه. ع
تعداد صفحات: 525
خلاصه رمان: دو قهرمان داستان من با یه اشتباه کوچیک مهم ترین داشته های زندگیشون رو از دست میدن ولی اونا تلاش می کنن که سر پا بمونن این رمان داستانی ماجراجویانه دارد این رمان برداشتی آزاد ازرمان اگر فردا بیاید سیدنی شلدون است
قسمتی از متن رمان بیگناه محکوم شدیم
و از او فاصله گرفت، بهرام متعجب به او و فرارش نگاه می کرد ، از دیدن او که خرامان خرامان با کفش های پاشنه بلند از او فرار می کرد لذت می برد ، خدمتکاران همه را برای صرف شام بر روی میز مستطیل شکل بزرگی دعوت میکردند بهرام و شهرام کنار هم نشسته بودند و آسمان روبروی بهرام با فاصله دو صندلی در چپ نشسته ، در تمام طول صرف شام ، بهرام چشم از آسمان نداشت و تمام حرکات را زیر نظر داشت ، آسمان با تمام تلاشی که می کرد نمی توانست از نگاه های دزدانه اش به بهرام خود داری…
براحتی مشخص بود ، بینشان نگاه های رد و بدل می شود ، بهرام بعد از شام کنار شهرام بود که باز او را متوجه آن دختر نوازنده دید ، با لبخند کنارش ایستاد و به نوازنده ها که مشغول آماده کردن سازهای خود بودند نگاه کرد و با خنده گفت : تا کی می خوای فقط نگاه کنی شهرام بطرف او چرخید و او چشم از آنها گرفت و به شهرام نگاه کرد چه کار کنم ؟ ! برو جلو باهاش حرف بزن با کی ؟ ! تو از اون دختر خوشت اومده شهرام می خواست حاشا کند .
کدوم دختر ؟؟ بهرام پوزخندی زد نمی دونم کدوم ؟ شهرام خندید و باز سرش را بطرف دختر چرخاند ، بهرام او را با دست به جلو هل داد . برو به کاری کن . نزدیک می شد نگاه می کرد . شهرام قدمی به جلو برداشت و باز قدم های دیگر ، بهرام به او که به دختر آسمان در کنار سمندریان ایستاده بود و به اطراف نگاه می کرد ، سمندریان با روی خوش به او گفت : تو به این مهمانیها احتیاج داری ، اینطوری همه تو رو به عنوان یه زن پولدار میشناسن و ازت برای شرکت در مهمانی های خودشون دعوت می کنن .