رمان بوی موهایت چند نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: آذین بانو
تعداد صفحات: 1129
خلاصه رمان: همه افرادی که با او نسبت خونی نزدیک داشتند جمع شده بودند خانه شان. صدای همهمه و حرف هایشان تا اتاق خواب هم شنیده میشد. دوست داشت می رفت بیرون و تک تک شان را از خانه بیرون می کرد، اما می دانست با حضور پدری که حرف مردم برایش از هر چیزی مهم تر بود چنین اتفاقی غیر ممکن بود. مادرش طبق معمول همیشه اول در را باز کرد سرش را داخل آورد و در نهایت پرسید: اجازه هست بیام تو؟ خنده اش گرفت…
قسمتی از متن رمان بوی موهایت چند
که معین آمد داخل اتاق لیوانی که دستش بود و بخاری که
از لیوان بلند شد میگفت برایش چای آماده کرده لیوان را گذاشت کنار تخت برات آویشن دم کردم برا شرایط الان تو خوبه متوجه شده بود ماهیانه است. خجالت میکشید از اینکه فهمیده بود. لبخند زد خجالت که نداره خاله ریزه قانون طبیعته برا همه زنا پیش میاد همه مردا هم میدوننش پاشو اینو بخور برات خوبه
لیوان را از روی پا تختی برداشت معین نامطمئن پرسید : مگه شمارمو نداشتی، چرا بهم زنگ نزدی غمگین گفت : پیام دادم واتساب . جواب ندادی اخم کرد نتم خاموش بود. زنگ میزدی
یه جرعه از دمنوش آویشنی که معین آورده بود را نوشید
ترسیدم صدام بره بیرون دوستت از دیدنم فکر بد بکنه برات بد بشه نمیخواستم رابطه تون به هم بخوره با دیدنه من مهربان نگاهش کرد چقدر فکر تو اون کله کوچیکت میگذره
خاله ریزه. به هم می خورد هم خیلی مهم نبود زیر لب گفت
خدا نکنه معین لبخند زد: پاشو بیا غذا بخوریم به دست پخت تو که نمیرسه اما از رستوران خوبی سفارش دادم صادقانه گفت : میام. خیلی گرسنمه. از اتاق بیرون رفت. اما صدایش را شنید : پس پاشو بیا که امروز حسابی ترسوندیم