دانلود رمان مهره خاکستری نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، تخیلی، فانتزی
نویسنده رمان: آرگه
تعداد صفحات: 361
خلاصه رمان: با صدای در اتاقم از خواب پریدم چشمامو باز کردم و نگاهم به ساعت دیوای بزرگی که رو به روی تخت خوابم بود افتاد وای نه دیر شد با صدای خانوم پنی از روی تخت بلند شدم اقای آنسل دیرتون شد مادرتون خیلی عصبانی هستن لطفا زودتر حاظر شین بیاین سر میز صبحانه پوفی کردم و گفتم : باشه پنی تا دقیقه ی دیگه آماده ام
قسمتی از متن رمان مهره خاکستری
صدای قدمای پنی اومد که داشت دور میشد تیشرت سبزی از توی کمد بیرون کشیدم شلوار کتان مشکیم رو هم پوشیدم ساعتمو دستم کردم شونه ی ای به موهای خوش حالت نارنجیم که به گفته ی همه به مادربزرگم رفته بود زدم…مادر بزرگم .. عطر کاپیتان بلکم رو برداشتم و روی ساعد دستم و نبض گردنم زدم نگاهی توی آیینه به خودم انداختم لبای تقریبا گوشتی قرمز طوری بود که همیشه دوستام منو مسخره میکردن.. میگفتن عین دخترا ر*ژ لب میزنی
ولی خب این مدل لبام بود چشمای خمار سبز عسلی
بینی متوسط و پوست روشن, ابروهای پر…سوتی برای خودم زدم و از آینه دل کندم در اتاقو باز کردم و سریع ازپله ها پایین رفتم به محض اینکه پام به پله ی اخر رسید آتریس با جیغ از دوید سمتم و از گردنم آویزون شد : سلام داداشی جونم صبحت بخیردستمو دور کمرش حلقه کردم و گونشو بوسیدم : سلام جونور صبح توام بخیر…