دانلود رمان ملکه عوضی نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_انتقامی_ازدواج_اجباری
نویسنده رمان: فاطمه زایری
تعداد صفحات: 313
خلاصه رمان: دختره بینهایت پولدار و عاشق پسر خیلی قشنگی میشه. دختر زخم خورده است و به خاطر کینه یک نفر از خانواده اش دزدیده میشه و شانسی یه خانواده دیه اون رو به فرزندی میگیرند ولی بعد از چند سال که زن و شوهر اون خانواده میمیرن به پسرشون میگن که این دختر خواهر واقعی تو نیست و پسر تو سن کمی به دختر دست درازی میکنه. بعد از چند مدت همون مرد که به خاطر کینه اش باعث جدایی دختر از خانوادش شده بود اونو پیدا میکنه و میدزده و خودش هم چند سال ازش استفاده میکنه تا اینکه خانواده عموی دختر اونو پیدا میکنند و ارث زیاد پدریش رو بهش میدن. دختر از مردها متنفر میشه تا اینکه توی شرکتش با آن پسر آشنا میشه ولی نمیدونه که پسر نامزد داره و از قضا نامزدش خدمتکار خونه اشه.دختر خیلی بداخلاقه و کارکناش بهش میگن ملکه عذاب .نامزد پسر بیماری قلبی داشته و دختر برای بدست آوردن پسر میگه که آگه میخوای هزینه عمل نامزدتو تو خارج بدم باید با من ازدواج کنی. دختر فکر میکنه که پسر همونطور مهربون میمونه ولی این شروع شکنجه های پسر میشه چون اون عاشق نامزدش بود در مقابل دختر رو اذیت میکنه و حال دختر بدتر میشه….
قسمتی از متن رمان ملکه عوضی
پرتو قطره اشکی را که لجوجانه از روی گونه اش میچکید را پس زد و نفس عمیقی کشید و برای اینکه دیگر به سخنان سیاوش نیندیشد به آشپزخانه رفت و دریکی از کابینت ها را باز کرد و لیوانی برداشت اما آنقدر فکرش درگیر سخنان
سیاوش بود که برای یک لحظه لیوان از دستش سرخورد و روی زمین افتاد
وبا صدای گوش خراشی شکست و خرد شد پرتو کلافه روی زانوهایش نشست و شروع به جمع کردن تکه های شیشه کرد که سیاوش وارد آشپزخانه شد و پرتو را هل داد و خود مقابل خرده شیشه ها نشست پرتو روی زمین پرت شد و تکه شیشه ای که روی زمین بود ساق دستش را زخمی کرد سوزش شدید آن جراحت پرتو را متوجه زخمی شدنش کرد کمی بلند شد
و به دستش که خونی شده بود نگاه انداخت و لحظه ای بعد با صدای سیاوش دستش را پشت سرش مخفی کرد :دست و پاچلفتی این لیوان سلیقه ی نفس بود پرتو که قلبش مانند آن شیشه خرد و تکه تکه شده بود فقط گفت :حواسم نبود سیاوش با خشم به پرتو نگریست و گفت :از این به بعد حواستو جمع کن فهمیدی ؟