دانلود رمان تصادف نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنده رمان: m_salar
تعداد صفحات: 199
خلاصه رمان: رمان در مورد دختریه به اسم آیسا که معماری میخونه و به پیشنهاد عموش میخواد تو شرکت دوست عموش کار کنه،اما روزی که میخواست به اون شرکت بره با یه آقایی تصادف میکنه و کلی دعوا میشه،بیخیال مقصر میشه ومیره به اون شرکت اما وقتی میره به اون شرکت میبینه رییس شرکت همون پسرست که باهاش تصادف کرده…
قسمتی از متن رمان تصادف
البرز:خیلی خب بابا ،کاری نداری؟ من:نه دیگه ،پس قرار مون این شد که 50:7 خونه خاله باشیم البرز:اَی… نذاشتم حرفشو ادامه بده سریع تلفنو قطع کردم ناهار خوردم و یه دوش گرفتمو ورفتم که بخوابم ساعت 50:0 بود که از خواب پاشدم وشروع کردم به اماده شدن یه مانتوو شلوار لی با به شال ابی کاربونی وکیف و کفش سفید پوشیدمو و وایبر دادم به آتوسا: آماده ای بیام دنبالت؟ آتوسا:اره تا تو بیای منم میام سر کوچمون
من:اوکی پس الان حرکت میکنم ورفتم دنبال آتوسا و رفتیم بازار…
من یه صندل ویه شال ویه تاپ خریدم آتوسا هم یه کیف و دوتا شال گرفت، اصولا وقتی میرم بیرون دست خالی برنمیگردم،کال هم خوش خرجم وخیلی هم لارج بیچاره شوهرم حقشه ،توی ترافیک بودیم که آتوسا گفت : یه چیز بگم آیسا؟ من:بگو آتوسا:ساعت 63:7 دقیقس من: چی؟البرز منو میکشه آتوسا:نه بابا اون همیشه باهات شوخی میکنه من:نه بخدا ، ناراحت میشه ،خوشش نمیاد دختر تا شب بیرون باشه آتوسا :ولی اصلا به قیافش نمیاد جدی بگه
من:دیوونه شدیا داداشمه ،روم حساسه آتوسا داداش نداره فقط یه خواهر داره والبرزو مثل داداشش دوست داره وداداش صداش میکنه. آتوسا:رو منم حساسه
من:باشه رو تو هم حساسه….آتوسا:معلومه که هست