دانلود رمان ممکن نیست عاشق تو شوم نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه_اجتماعی
نویسنده رمان: sayeh37
تعداد صفحات: 444
خلاصه رمان: داستان دختری ب اسم دیناس ک هم وضع مالیه مساعدی داره هم پدر و مادر تحصیل کرده اما نسبت ب پسرا دید منفی داره و همه رو بد میدونه از جنس مخالف بیزاره خانم وکیله و یه گروه داره ک پسرا رو به روز سیاه میکشونه براش فرق نداره اون کس کیه و چه مقعیتی داره. دختر داستان من از نظر خودش خوشگل نیست اما ب خاطر غرورش همه رو جذب میکنه شکستن دل پسرا براش آب خوردنه.امااین همه ی ماجرا نیست…!و فقط آغازشه…!
قسمتی از متن رمان ممکن نیست عاشق تو شوم
همش فکرم پیششه!!!! دارم دیوونه میشم.فکر کردم بی محلی کنم از یادم بره یا اون بیاد طرفم ولی اشتباه کردم ..اون با همه فرق دااارهه حداقل واسه من اون عین بقیه نیست که فراموش بشه اون عین بقیه نیست که کم محلی ببینه و بیاد طرفت تو فکر و خیال به سر میبردم که.. گویم زنگ خورد…اه باز این زنس گوشی رو برداشتم و گفتم: هاان؟؟باز چرااا زنگ زدی؟؟؟من به جای تو خسته شدمم اقا من نخوام واسم بعد این همه سال مادری کنی کیو باید ببینم؟؟؟31 سال پیش که ولم کردی رفتی باید فکر اینجاشو میکردی!!!
صدای شکسته اش که هنوزم قشنگ و جذاب بود به گوشم رسید که معلوم بود با گریه وبغض حرف میزد:عرشیاا جااان خواهش میکنم بذار حرف بزنم بهم فرصت بده!!! یه پوزخند زدمو گفتم:فرصت؟؟بابای بیچاره ام تا ده سال منتظر و چشم انتظارت بود از غصه ی عشق تو پیر شد میفهمی؟؟؟پیر!!مگه الان چند سالشه همش 22 سال ولی مثل یه پیرمرد چند ساله به نظر میرسه همش به خاطر غصه ی تو بغضی که بالا اومده بود تا بیخ گلوم رو قورت دادم…
و با صدای گرفته گفتم:دیگه بهم زنگ نزن ولم کن!!!بعدم قطع کردم و یه ضربه به مبل جلوی پام زدم پام درد گرفت ولی بهش توجه نکردم و کت و کیف دوشی مو برداشتم و از اتاقم خارج شدم و به منشی کت و کیف دوشیمو برداشتم و گفتم: قرارمو با شرکت نگین گستر سازه کنسل کن و بنداز یه روز دیگه و نذاشتم چیزی بگه و از شرکتم زدم بیرون و بی جهت تو خیابون هاا میروندمو حرصمو سر پدال خالی میکردم….
که یه دفعه به خودم اومدم دیدم جاایی بودم و به طرف جایی رونده بودم که ازش فرار میکردم و نمیخواستم دیگهه ببینمش تا شاید فراموش شه اماا…
اشتباه کردم فراموش شدنی نیست لعنتی نمیخواستم ببینمش اصلاً چرا اومده بودم سمت خونه ی اون؟؟