دانلود رمان دختری به نام دردسر نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، خارجی
نویسنده رمان: نانسی فارمر
تعداد صفحات: 155
خلاصه رمان: صدایی که زیاد هم دور نبود به گوشش رسید.دختر سرش را به تنه ی درخت چسباند.اگر جنبشی نمیکرد کسی او را نمیافت.برگهای سبز و گسترده او را مانند کاسه ای در بر گرفته بودند.صدا آمد:نامو ای دخترک تنبل! …با تو هستم …نوبت کوبیدن ذرت ها به تو رسیده است… برنده مدال افتخار نیوبری نامزد دریافت جایزه ملی کتاب سال آمریکا Lکتاب برگزیده انجمن ادبی ALA آمریکا کتاب برگزیده سال پابلیشرز ویکلی ”
قسمتی از متن رمان دختری به نام دردسر
نامو انگشت خود را به درون گل نمناک فرو برد و بعد آن را بویید و گفت: خیلی زیباست قطعا این دیگر نمی شکند ماسویتا اندکی از گل چسبناک انگشتانش را پاک کرد و گفت: زیباست این طور نیست؟ خاله چیپو از درگاه منزل فریاد کشید: نامو نامو سریع برخاست و به طرف انباری رفت و یک سبد پر از ذرت برداشت . آن را با دشواری به اتاقک اشپزی رساند و ذرت ها را درون یک هاون که از تنه ی درخت ساخته شده بود برگرداند.
له شو…له شو…له شو….
با دسته ی هاون به قدری بر دانه ها کوبید که پوسته ی سفت آنها از مغزشان جدا شد . کار بسیار دشواری بود عرق از پیشانی اش شره کرد و به چشم هایش فرو رفت. ناچار بود لحظاتی دست از کار بکشد و لباسش را مرتب کند. هر زمان جرات می کرد و نظری به ماسویتا می انداخت که در سایه ی خنک انبار نشسته بود به بازوان نحیف و استخوانی خود استراحتی می داد. دختر خاله اش زیاد هم تن پرور نبود اما هرگز کارهای دشوار به او واگذار نمی شد .
فقط هر زمان که لازم می شد یک دیگ سنگین و مملو از حلیم داغ از روی اجاق برداشته شود انجام این کار بر
دوش نامو گذاشته می شد. سال ها قبل که کم سن و سال بود دیگی را بر زمین انداخت و حلیم داغ بر روی پاهایش ریخت جیغ زد مردم دهکده به یاری اش امدند. به پوستش فوت کردند اما با تمام مراقبت های آنها پاهای او تاول زده و اثر سوختگی بر آن مانده بود مادر بزرگ فریاد زد و گفت: چه افتضاحی خاله چیپو هم تنها گفت:درست است …اما فقط فکر کنید که اگر این مصیبت بر سر ماسویتا آمده بود چه اتفاقی می افتاد؟