دانلود رمان سیمای دگرین نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: اجتماعی، معمایی
نویسنده رمان: عرشیا جاوید
تعداد صفحات: ۲۰۱
خلاصه رمان: اتفاقاتی در بسترهی داستان رخ می دهد، بعضی از اعضای خانواده گمان می کنند این اتفاقات ریشه ی ماورایی دارد اما بعضی ها فکر می کنند نه!!!فردی در همه ی این جریانات دخالت دارد!! از موج ناباوری ها گرفته تا عشق از بین رفته!! از ناخواسته شدن ها گرفته تا رازهای پنهان!!! همه ی خانواده تاوان یک راز پنهان را پس می دهند!! ترانه، کاراکتر اصلی رمان، می کوشد معماها را پیدا کند اما خودش نیز داغدار است!! یک دختر تنها در هجوم این همه فشار شکسته می شود! قربانی این قصه چه کسی خواهدشد؟
قسمتی از متن رمان سیمای دگرین
دیگر نمیتوانستم! زندگیام گویا فلج شده بود، تنها حامیام را از دست دادم آن هم بسیار زود! نه! شاید تصور این باشد منظور از حامیام پدرم است اما نه! حامی من همسرم بود! همسری که تازه ۶ ماه از عقدمان گذشته بود، طی یک حادثهی بهت آور، ناکام شد. در واقع من هم با خود ناکام کرد. رابطهی بین من و شایان تنها به دلیل پسرعمو و دخترعمو بودن، خوب نبود بلکه آنقدر با هم تفاهم فکری، روحی و سلیقهای داشتیم که همه ما را برای هم میدانستند! مهم این بود شایان برای من مرد ایده آلی بود؛ نه!
منظور از ایدهآل بودن چهرهی زیبا یا فرم ورزشکاری نیست، بلکه شایان قلبی به وسعت دریا داشت که جای هرچه زیبایی ظاهری را پر میکرد. من او را میخواستم، به شدت هم میخواستم! اما نمیدانم این چه سرنوشت شومی بود که باید به این زودی مرا از او جدا میکرد.
چهل روز از رفتن شایان میگذشت و انگار زندگیام را به اجبار گرفته بودند. اصلاً حوصله ی نشستن و صحبت با پدر و شیوا و بقیه را نداشتم. همه سعی میکردند مرا از این حالت انزوا و غمزدگی خارج کنند اما نتوانستند.
طبیعتا صحبتهای کسی در دل رسوب میکند که تو از عمق وجود او را بخواهی و رشتهی محبت و عشق بین تو و او گره خورده باشد. در خانه یا قصری که داشتیم به جز با شایان و پسر عمهام میثم با کس دیگری انس نگرفته بودم. شایان رفته بود، میثم هم پنج روز قبل از فوت شایان در اثر سانحهای که هنوز نمیدانم، فلج شده بود و روی ویلچر مینشست. فلجی که از ناحیهی زبان هم بریده بود! البته کف هر دو دستان و سرش را میتوانست حرکت دهد.