دانلود رمان پسرای بازیگوش نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: طنز، کلکلی
نویسنده رمان: دختران معتمد
تعداد صفحات: 532
خلاصه رمان: زندگي پنج تا پسر…غرق تو خوشي .. دور بودن از دنيايي که اسمش زندگيه…زندگي اي که گاهي پستي و بلنديايي داره که شايد هممون يه روز خسته بشيم ازش…
يا يه روزم انقدر خوشحال باشيم که دلمون نخواد حتي اون روزمون شب شه وحتي سر به بالش بزاريم …
يه اتفاقاتي تو دنياي اطرافمون ميوفته که بدون ميل و اراده خودمونه…هر چيم که پولدار باشي . فقير باشي يا…بازم براي اون بالايي بنده اي و تو يه سطح قرار داريم هممون. دوست، رفيق،آشنا، نميشناسه…حتي پارتي بازيم نميشه کرد که سرنوشت خودمون و بخوايم تغيير بديم … مثل ورود نفر ششمي که مهمان خونه اي ميشه که صاحب خونه ها نميدونن رسم مهمون نوازي از اين مهمان چجوريه؟؟؟؟؟
قسمتی از متن رمان پسرای بازیگوش
امروز ساعت هشت هواپیمام رو زمین میشینه . چه خوب ! به نظر زیاد خوش حال نمیای ؟ هـه ، به نظرت باید خوشحال باشم ؟ صدایش غمگین شد … میدونم در حقت بدی کردم ، اما اون زمان نیاز بود که با مادرت بریم … برام دیگه مهم نیست . میرم عمارت نیاوران ، مزاحم تو نمیشم . کار خوبی میکنی. به نظر اومد عصبانی شد ، از صدای نفس هاش پشت تلفن فهمیدم … خیلی بد صحبت نمیکنی ؟ کار دارم … بدون خداحافظی قطع کرد …
گوشی رو محکم روی تلفن کوبیدم ، حـــــرصم گرفت … حالا که دیگه خوشیاش تموم شده بودو زنش ولش کرده ، فیلش یاد هندوستان افتاده ، باخودش چی فکر کرده ؟ از اومدنش خوشحال بشم ! دلیل تمام تنهاییام این دونفر بودن ، وقتی پاشون به آمریکا رسید به کل فراموشم کردن ، از تنهایی زیاد رو آوردم به دوستام ، میخواستم به جمع دوستانه ای با تعداد زیادی ، دورخودم جمع کنم ، شاید دلیل اون ، اطلاعیه برای اجاره ی اتاق تو دوران دانشگاهم از همین تنهایی نشات میگرفت ….
این جمع دوستانه ای که الان دارمو با دنیا عوض نمیکنم … آقـا میلاد ! سرمو بالا کردم، احمدی ، دریا به بالا سرم ایستاده بود .. دستی لابه لای موهام کشیدمو گفتم : جانم ؟ ببخشید باصدای بلند ، اسمتونو گفتم، اخه خیلی صداتون زدم . سینمو از اکسیژن پر و خالی کردم. ببخشید تو فکر بودم ، کارم داشتی؟ اها ! اره ، آقای خسرویه زنگ زدن باهاتون کار مهمی داشتن ..خودم باهاشون تماس میگیرم … چشمی گفتو از اتاق بیرون رفت ، باید به فکر برای منشی جدید باشم ، بیچاره احمدی با دریا ، به بقیه کارا نمیتونست برسه …