دانلود رمان منتهی به خیابان عشق نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: صدای بی صدا
تعداد صفحات: 1872
خلاصه رمان: خانواده ی خوبی ان حاج خانم، من خیر بچه ی خودم رو میخوام. دلش رضا نیست حاجی. بچه است اون چه میفهمه چی به صلاحشه. صداشون رو میشنیدم صدا شون برام صیقل کشیدن روی فلز زنگ زده بود. معمولا انگشت هام رو داخل گوشم میبردم و گوش نمیدادم اما الان مجبور بودم، چون داشتن به زور راهیم میکردن سمت زندگی ای که برای من نبود.
قسمتی از متن رمان منتهی به خیابان عشق
تو؟ توکی باشی به من بگی دختر من باید با کی ازدواج کنه؟ هرری ، برو بیرون تا نگفتم مثل سگ بندازنت بیرون دیاکو منتظر بود همچین گردن کلفتی ای ببیند تا راحت و آسوده جواب بدهد حالا دیگر خودش را در نقش یک عاشق دلخسته گذاشته بود یکی را از طرف خودش دیگری را از طرف راحیل جوری که انگار راحیل او را دوست دارد. اصلا راحیل است که گفته است بدون او نمیتواند زندگی کند. اگر رستگار اینجا بود قضیه اینقدرها کش نمیداد. اگر امید به برگشتش داشت هم قضیه را به اینجا نمیرساند…
اما متوجهش بود که جز دعوا و داد و بیداد کردن چیزی روی این مرد جواب نمی دهد نهایتا هم مجبور شد بگوید اگر به او توجهی نکند آبرویش را .میبرد تحت هیچ شرایطی اجازه نمیداد راحیل با آن پسرک عقد کند نه میدانست پسرک کیست و چطور آدمی است همین که میدانست راحیل و رستگار مخالف هستند برایش کافی بود گویا از وقتی برگشته بود بارها با رستگار تماس گرفته بود و همچنان گوشی رستگار خاموش بود.
حس میکرد نهایتا او باشد که مجبور شود برود به دنبال رستگار شماره ی سوین را داشت، سیو نبود اما چندباری سوین از واتس آپ به او پیام داده بود با بهانه های بی معنی به دنبالش گشت و شماره اش را گرفت. وای دیاکو اگه بدونی چه بلایی سرم اومده باورت نمیشه مجبور شدم رستگار هنوز بازداشته؟ سوینی که فکر میکرد دیاکو بخاطر او تماس گرفته است از خوشحالی جام شراب را پرت کرده بود روی تخت تا جواب دیاکو را بدهد.