دانلود رمان معشوقه ی شیطان نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: هیجانی، ترسناک
نویسنده رمان: anital
تعداد صفحات: 612
خلاصه رمان: اطرافیان پرنیا فکر می کنند که پرنیا به خاطر تجربه ی وحشتناک و دردآوری که داشته دچار اختلال های روانی شده و چیزهایی که می بینه و می شنوه صرفا توهم و از علایم بیماریشه. برای عوض کردن حالش اونو با دوستای خانوادگیشون به سفر می فرستن… غافل از این که دوستاشون به شدت به احضار جن و روح علاقه پیدا کرده اند. همین علاقه زمینه ساز آشنایی پرنیا با کسی می شه که معتقده ریشه ی تمام توهماتشه…
قسمتی از متن رمان معشوقه ی شیطان
بابا با اخم و تخم ظرف املت رو روی میز گذاشت ، مامان از خستگی روی پا بند نبود … موهای سیاهش روی شونه هاش رها شده بود … با غذاش بازی می کرد … منم … . با چنگال تخم مرغ رو از گوجه جدا می کردم … بابا رو به مامان گفت : بابا نون بربری رو از توی جانونی برداشت و برای خودش لقمه درست کرد ، گفت : گفت که خونه دو طبقه ست … دروغ که نمی که ؟ نگاه تهدیدآمیزی به مامان کرد ، مامان بعد از مکثی که از روی خستگی بود
گفت : اون بیچاره کی دورغ گفته که بار دومش باشه ؟ بابا سر تکون داد و گفت : خب … فکر کنم بد نباشه براش که پره . تو دلم گفتم : یه جوری حرف می زنه انگار من اینجا نیستم . یه دفعه بابا چنگالشو به سمتم دراز کرد و با لحنی خشک و تهدید آمیز گفت : دست از پا خطا کنی دیگه نه من نه تو ! با مازیار حرف زدم . چنگال توی دستم لرزید . توی بشقاب ولش کردم . با استرس لیوان آب رو برداشتم و سر کشیدم …
اون قدر با شدت این کردم که نصف آب توی لیوان از گوشه ی لیوان روی لباسم ریخت … استرس به خاطر جواب آره یا نه ی بابا نبود . به خاطر جنگ درونیم بود … دلم می خواست برم یا می خواست نرم ؟ چرا نمی فهمیدم دلم چی می خواد ؟ نگاه بابا رو روی خودم حس کردم . همین که باهاش چشم تو چشم شدم ، بهم چشم غره رفت . با ناامیدی سرمو پایین انداختم . مامان گفت : خب ! چی شد ؟ چشمام گشاد شد … بابا چنگالشو پایین آورد …