دانلود رمان خانه وحشت نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: ترسناک
نویسنده رمان: عاطفه کلهرزاده
تعداد صفحات: 284
خلاصه رمان: سه تا دختر نوجون که برای دانشگاه میرن شمال و برای اقامت به خونه ایی میرن که اتفاقای ترسناک واسشون میوفته…
قسمتی از متن رمان خانه وحشت
دراکولا رو شیدا شدم،چون دیده بود شیداخیره شد رفتیم تومغازه که چشمامون ازذوق گردشد.واااااای یه عالمه لواشکای دستی داشت هردومون دهنمون آب افتاده بود که مغازه دار با لبخندگفت… چیزی میخواین خانوما؟ منم ازش یه پلاستیک گرفتم وهرچی دلمون میخواست ریختیم توش. داشتیم لواشکارو نصف میکردیم که دیدیم دراکولا وارد
میشود. تاحاالا زنزدیک دراکولا ندیدم که الان منور شدم به جمالش.
شیداهم که اولین بارش بود ازنزدیک ملاقات میکرد کُپ کرد بعدشم باترس پشتم قایم شد. نمیدونستم بخندم یابترسم که صدای فروشنده اومد…به به سلام آقا حسام گل،چطوری دادا؟ از باشگاه چه خبر؟ حالا فهمیدم اسم جناب دراکولا حسام بیده بود…هسته..عه حالا هرچی حسام چشماش دنبال شیدا بود که پشتم قایم شد. یه سلام مختصر به فروشنده داد و رو به من گفت… مسافرین؟ صدای بم و کلفتش که بهم استرس داد باعث شد نتونم خوب صحبت کنم،به زورجواب دادم ب..ب..بله…لبخندی زدوگفت
خانومی از چیزی ترسیدی؟ ایش چندش، لبخندتم مثل خودته. شیدا که ازترسش کم شد اومد کنارمو گفت س..س.. سالم.ن..نه. فروشنده لبخند کج وکوله ای به شیدازد.شیطونه
میگه بزنم فکشو با زمین یکی کنم،پسره پررو.زیرچشمی بهش نگاه کردم که خنده شو جمع کرد. حسام که هنوز لبخند مسخرشو داشت گفت هرچی میخواین بردارین مهمون من…گ