دانلود رمان جنون و آشوب نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: ترسناک
نویسنده رمان: مهسا fear queen
تعداد صفحات: 430
خلاصه رمان: پسری به اسم آرمان که مثل اسمش زندگیش سرشار آرامشه.البته تا زمانی که گذشته ی وحشتناکش تصمیم نمیگیره قاطی حالش بشه.کسی که از هیچی خبر نداره یهو وسط یه ماجرای ترسناک میوفته و مجبور میشه خودشو با این جریان وفق بده جریانی که کل زندگیشو دگرگون میکنه. مجبور میشه خیلی کار ها بکنه، توی خطرات زیادی میوفته.!چیزهای جدیدی تجربه میکنه اما نمیدونه جسارتی که داره اخر چه کاری دستش میده.
قسمتی از متن رمان جنون و آشوب
نمیدونم چقدر بود سرمو روی میز گذاشته بودم و به فکر فرو رفتع بودم که با صدای آرمان به خودم اومدم.سرمو از روی میز برداشتم و توی ورودی آشپز خونه دیدمش.شلوار لی یخی رنگی با سویی شرت سفید جذب که عضله های ورزیدش داشت میدریدش پوشیده بود . میگمممم … بیا برو یه دوش بگیر حالت بهتر شه.بعدم حاضر شو بیا پایین میخوایم بریم بیرون . لبخند خسته ای زدم که بی شباهت به دهن کجی نبود : بهتره امشب بیرون نریم و یه شام ساده درست کنم.وضیت خونه افتضاحه.مخصوصا اون دیوار و از یاد آوریش چشام دوباره سیاهی رفت .
لبخندی زد_نگرانش نباش.اون خون و اون جسد همه موندگار نیست.الانم همش غیب شده.برای شیشه ها هم بهانه نگیر فردا تا دلت بخواد وقت برای تمیز کاری هست.بلند شو دیگه . سری تکون دادم و بلند شدم با ببخشیدی رفتم بالا.حوله مو به همراه روسری نخی ضخیم ، شلوار کتان جذب خاکستری و مانتوی یخی رنگ و سویی شرت خاکستریمو برداشتم.رفتم توی حموم داخل راهرو.دوش آب سردی گرفتم تا خستگیم بره.جای زخم ها تو صورتم میسوخت.لباس هامو پوشیدم و شال خاکستری رنگمو هم برداشتم تا بعد از خشک شدن موهام بپوشم.
موهامو با گیره جمع کردم بالا و روسری ضخیممو دورش پیچیدم.رفتم پایین آرمان روی آخرین پله منتظرم نشسته بود . آقا آرمان ! با اخمی برگشت سمتم که قالب تهی کردم.سریع حرفمو عوض مردم آ … آرمان ، ای بابا مگه آقا حرف بدیه ؟ من نمیخوام زنم بهم بگه آقا میخوام اسممو صدام کنه بگه عزیزم ، عشقم ، زندگیم . ابرو هامو بالا انداختم که خودش هم خندش گرفت ولی دارم جدی میگم نمیخوام قشنگ صدا زدن هامون فقط مختص چند سال اول زندگیمون باشه.میخوام همیشه عاشقانه همو صدا کنیم .