دانلود رمان آکادمی خون آشام نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: خون آشامی، ترسناک
نویسنده رمان: ریچل مید
تعداد صفحات: ۴۷۶
خلاصه رمان: رزماری هاتاوی شخصیت اصلی این داستان نگهبان خون آشامی به نام لیزا دراگومیر است که تنها بازمانده ی خاندان سلطنتی دراگومیرها می باشد ، است . آن ها از آکادمی سنت ولادمیر که مدرسه ای مخفی برای آموزش خون آشامان است بنا به دلایلی که بعدا در داستان معلوم می شود ، فرار کرده اند . از طرفی استریگوی ها ( خون اشامان پلید داستان ) و از طرفی دیگر خطر پیدا شدنشان توسط آکادمی آن ها را تهدید می کند . در نهایت فرستاده ی آکادمی ، دیمیتری بلیکوف موفق به پیدا کردن آنان شده و با کمک گروهش این دو را به آکادمی بازمی گرداند ، جایی که رز و لیزا از آن فرار کرده اند ، جایی که تمام اتفاقات بعدی داستان را رقم خواهد زد ، جایی به نام آکادمی خون آشام … “(جلد اول)
قسمتی از متن رمان آکادمی خون آشام
قبل از آن که صداي جیغش را بشنوم ترسش را احساس کردم.کابوس شبانه اش در من نفوذ می کرد، خارج از رویاي خودم من به را لرزه در می آورد،کاري که می خواست در یک ساحل با یک پسر زیبا انجام بدهد. مانند کرم ضد آفتاب روي من مالیده می شد تصاویر او ( نه من ) روي اعصابم لگد پرانی می کردند: آتش و خون، بوي سیگار، گلگیر ماشین.این تصورات دورم می پیچید و خفه ام می کرد، تا زمانی که مغزم به یادم آورد: این رویاي من نیست.
از خواب بیدار شدم، دسته اي از موهاي بلند و تیره به ام پیشانی ام چسبیده بود لیزا در تختش به خود پیچیده بود و جیغ می کشد از. جایم بر خواستم به و سرعت فاصله ي کمی که تخت هاي از را ما هم جدا می کرد،طی کردم. لیزا ” تکانش دادم و دوباره صدا زدم: ” لیزا، بیدار شو…جیغ هایش ساکت شدند و هق هقی جایشان را گرفت. ناله کرد: ” آندره، خداي من ” کمکش کردم بنشیند. ” لیزا تو دیگه اونجا نیستی. بیدار شو…
چند لحظه بعد چشم هایش باز و بسته شدند و من در آن نور کم می توانستم ببینم در حال بازگشتن به حالت عادي است. نفس نفس زدن هاي آشفته اش آرام شد و در حالی که سرش بر را روي شانه ام قرار می داد به من تکیه کرد.دستم را دورش حلقه زدم با و دست دیگرم موهایش را نوازش کردم ” با لحن محکمی گفتم: ” چیزي نیست، همه چی رو راهه” همون خوابو دیدم “. چند دقیقه به همان شکل بدون گفتن حرفی نشستیم زمانی که احساس کردم احساساتش آرام شده ،به سمت چراغِ بین تخت هایمان خم شدم و آن را روشن کرد.