دانلود رمان تکتم 21 تهران نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: اجتماعی، درام
نویسنده رمان: فاخته حسینی
تعداد صفحات: 403
خلاصه رمان: تاب تاب عباسی… خدا منو نندازی… هولم میدهد. میروم بالا، پایین میآیم. میخندم، از ته دل. حرکت تاب که کند میشود، محکم تر هول میدهد. کیف میکنم. رعد و برق میزند، انگار قرار است باران ببارد. اما من نمیخواهم قید تاب بازی را بزنم، انگشتان کوچکم زنجیر زنگ زده تاب را میچسبد و پاهایم را روی زمین میفشرم. کشان کشان پاهایم را به عقب میبرم، سنگ ریزه های زیر کتونی هایم خش خش میکند. خوب که عقب میروم به ناگه خود را رها میکنم و تاب میخورم، هی تاب میخورم و…
قسمتی از متن رمان تکتم 21 تهران
سریع آستین بلوزم را پایین می کشم تا بیش از آن نگاهم به آن طرح منزجر کننده نیفتد، هر بار که می بینمش در دل به خود اقرار می کنم که چقدر بچگی کردم. می روم جلوی آینه، موهایم را می زنم پشت گوشم، ریشه هایش دارند به رنگ اصلی خود بر می گردند، یادم باشد آخر شب کمی رنگ رویشان بگذارم. نگاهم به چمدان باز نشده ام می افتد، از روزی که پا به خانه عمو حجت گذاشته ام، همانطور با این چمدان سر کرده ام.
بالاخره پس از دو هفته، پدرام، برادر بدقول من امروز برمی گردد و مرا به خانه خودش خواهد برد. تمرین های فشرده و سختی که مرصاد به ما و علی الخصوص من می داد حسابی خسته ام می کرد. روز های اول که به هنگام برگشت به خانه حتی نمی توانستم روی پای خودم راه بروم. عضلاتم هنوز گرفتگی دارد اما نه به شدت روز های اول، پس از مدت های مدید خانه نشینی تحرک، عضالتم را به در می آورد. به طوری که شب ها مجبورم قرص مسکن بخورم، آبگرم کن را به برق می زنم.
صدای مسیج موبایلم بلند می شود، پدرام است که برایم نوشته تا یک ساعت دیگر می رسد. برای یک دوش سرسری با آب گرم فرصت هست. تا عضالتم سر نشده و باز درد سراغم نیامده بهتر است دست بجنبانم، یک دوش ده دقیقه ای می گیرم و موهایم را سشوار نکشیده با گیر مویی بالا جمع می کنم. بالاخره پدرام می رسد، عمو حجت هم همراهش است. به هنگام رفتن عمو به شوخی می گوید: انگار اینجا شکنجه میشدی که اینقدر عجله داری برای رفتن.