دانلود رمان نامحرمان نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه، اجتماعی
نویسنوه رمان: پروانه قدیمی
تعداد صفحات:
خلاصه رمان: رزا، دختر شیطون و گوگولیه که همه رو با شیطونیاش روانی کرده، برای تجربهی یه هیجان بزرگ، تصمیم میگیره با دوست پسرش برن دزدی. گاوصندوقو که خالی میکنن، از شانس بدش گوشیشو رو گاوصندوق طرف جا میمونه و….
قسمتی از متن رمان نامحرمان
خندید و گفت: تشکر نه… اما بفهم که برام عزیزی… من از اون مردا نیستم که با پس زدن مداوم عشقم زیاد شه، یهو آتیش میشم و دنیا رو به خاکستر تبدیل میکنم. اوکی… ترسیدم… امری نداری؟منتظرتم عشقم. مراقب خودت باش. تماس را بدون اینکه پاسخی بدهم، قطع کردم. ماشین به سمت شرق تهران در حال حرکت بود. کمکم فقط کوه بود و جاده… وارد جاده آبعلی شدیم. بعد از دو ساعت ماشین جلوی ویلایی که در روستاهای اطراف تهران از حرکت ایستاد.
ویلایی که شیروانی آبی آسمانی زیبایش چون فیروزه در آن فضای سرسبز میدرخشید. با ورود ماشین به حیاط گلکاری شدهی ویلا از حیرت خشکم زد. فرامرز در آستانه درورودی در ایوان ایستاده بود و دستش را پشت کمرش زده بود. با دیدنم لبخندش کش آمد. تمام تنم یخ زد. چگونه جرأت کرده بود، خودش را به تهران برساند. چرا انقدر غیرقابل پیشبینی بود؟ مگر پلیس دربهدر به دنبالش نبود؟ گیج و گنگ پیش رفتم و ناخواسته در آغوش گرم وسوزانش فرو رفتم. به زحمت سلامی آرام از زبانم خارج شد. کنار گوشم زمزمه کرد