دانلود رمان می خوام بخونم از چشمای تو نسخه کامل پی دی اف، اندروید، آیفون، جاوا
موضوع رمان: عاشقانه
نویسنده رمان: مهدیس مسکینی
تعداد صفحات: ۲۸۴
خلاصه رمان: داستان زندگی دختری نوزده ساله به نام ترانه است که با مشکلات زندگی پر تلاطم کنار آمده اما این دوران برآسودگی اش بسیار کوتاه و دفتر خاطرات خاک خورده اش باز هم ورق می خورد پس از سالها پدر و مادری که لای اوراق چهارده سالگی اش مدفون شده اند؛ یاد دخترکشان می افتند واز طرفی زخم دل رها از دلدادگی دخترک باز هم با آمدن عشق کهن اش سرباز می کند با داستان دخترک چشم زیتونی همراه باشید
قسمتی از متن رمان می خوام بخونم از چشمای تو
مامانی من اون موقع این کارا رو به خاطر دختر و دومادت نکردم…الانم نمی تونم این کار ا رو بکنم. بلبل زبون من هستی تو… سر بخور مادر ولی حواست باشه دست و پات زبونم لال، گوش شیطون کر یه چیزی میشه. می خوام واسه آقاجونت حلوا می پزم، فردا سالگردشه الهی من فدای دل همیشه نگرونت بشم که….حالا چیکار می کنی؟ حق با مامان شهربانو بود… تیرداد معاون یه شرکت ساختمان سازی بود و نمرسید بر ه من که هر پنج شنبه میرم…
اما تیرداد که شرکته و توم دانشگاه داری نمیتونین بیاین دلم واسش تنگ شده..چند وقته سرخاکش نرفتیم؟ …منم که پنج شنبه ها کلاس داشتم. به کمک مامان شهربانو حلوا رو آماده کردیم و منم تزیین کردمش و روش سلفون کشیدم… واسه شامم مامان شهربانو مایع کتلت آماده کرده بود که من سرخش کردم…ت اومدن تیرداد با مامان شهربانو فیلم “کما” دیدیم…وقتی
هم که تیرداد اومد شاممونو خوردیم، من ظرف هارو شستم و خشک کردم، بعدم رفتم یه رمان خوشگل از توی طبقه سوم کتابخونم برداشتم، قبلا این رمانو خونده بودم، اماموضوعشو دوست داشتم؛ تقریبا بیست صفحشو خونده بودم که در اتاقم زده شد. تیرداد سرشو آورد داخل اتاق بفرمایید دم دستم هیچی نبود…فقط دمپایی ،همونو برداشتم…. پرت کردم طرفش که مسطقیم….اجازه هست؟ خورد تو سرش. هیچ وقت عرضه جا خالی دادن یا تو هوا گرفتن چیزی رو نداشت